true
حسین ساسانی را خیلی ها به عنوان یکی از افراد با سواد حوزه صنعت میشناسند.
هر چند او در ابراز عقایدش جدی است، اما در مواجه با خبرنگاران و سوالاتشان سعی میکند، در عین صراحت همیشه لبخند از لبش دور نشود. حسین ساسانی به عنوان دبیر کنفدراسیون صنعت و یکی از قطعهسازان به نام کشور است. با او در خصوص مشکلات مزمن بخش صنعت و راهحلها به گفت و گو نشستیم. او بیش از آنکه بار را بر دوش وزارت صنعت، معدن و تجارت بگذارد، بانکها را به انحصار گرایی و تراست متهم میکند. گفت و گوی «اقتصاد ایران آنلاین» با او در ادامه آمده است
اقتصاد ایران آنلاین:
چرا مشکلات ما در حوزه صنعت، معدن و اقتصاد ریشه ای شده است؟
اگر هم امروز یا دوره ای قبلا راه حلی پیدا می شده کوتاه مدت بوده و دوباره همان مشکل الان به نوعی خودش را نشان می دهد. مشکلاتی مثل اینکه الان بنگاه ها از کمبود منابع مالی رنج می برند. در تامین مواد اولیه در مضیقه هستند. الان ارتباطات ما با دنیای خارج کم شده است در نتیجه تامین کننندگان در دسترس نیستند. در دسترس ها هم نمی توانند به ما کمک کنند. مقداری هم بی اعتمادی که ایجاد شده است. یعنی جمیع جهات دست به دست هم داده تا ما با کمبود تامین کنندگان مواد اولیه روبه رو شویم. طبیعی است وقتی دسترسی کم است و به موقع و با قیمت مناسب تامین نمی شود، هزینه های زیادی باید صرف شود تا بتوانید یک تامین کننده مواد با کیفیت و با قیمت مناسب بدهد.
یکی از معضلات این است که بنگاه ها در مضیقه مواد اولیه هستند. خطوط تولید مجبور است با ظرفیت پایین کار کند. چه بسا با تعطیلی های مقطعی روبه رو می شود. این کمبود ظرفیت هزینه های جانبی فراوانی را به جای می گذارد. کارگران هم بیکار می شوند. با بهره وری پایین کار می کنند و هزینه دیگری هم تحمیل می شود به بنگاه. این هزینه های کارگری باعث بالارفتن هزینه تولید کالا می شود و باعث می شود که قدرت رقابت در سطح خارج را از دست بدهد بلکه برای پیدا کردن مصرف کننده داخلی هم به مشکل می خورد.
مصرف کنندگان داخلی الان ترجیح دارند نه به این خاطر که کیفیت آن ها بالاتر است، بلکه قیمت آن ها جذبه ایجاد کرده است. طبیعی است که بنگاه ها مشکلات مضاعفی دارند. یکی دیگر از مشکلات در بنگاه ها این است که ماشین آلات در خطوط تولید مستهلک شده و مدت زیادی است که کار می کنند اما به دلیل این که ارتباط با دنیای خارج کم شده چندان نمی توانیم به ماشین آلات روز دست پیدا کنیم. این هم دلیلی است که باعث می شود بنگاه ها با ظرفیت و بهره وری کار نکنند و از آن سمت کیفیت محصولات هم پایین باشد. حتی اگر فرض کنیم که این محدودیت را نداشتیم، مشکل اولیه (تامین نقدینگی) باعث می شود تولیدکنندگان اولویت بندی کنندکه اگر قرار باشد اختصاص به ماشین آلات بدهند به دلیل این که این مسئله زمان بر است برای یک مدتی عایدی برای بنگاه ندارد. بنابراین نوسازی صنایع امر مهمی است که هنوز انجام نگرفته است.
یکی دیگر از مشکلات این است که بالارفتن هزینه انرژی و کل موضوعاتی که مرتبط با قانون هدفمندی یارانه ها بوده است، باعث بالا رفتن هزینه ها شده که با قمیت گذاری کالاها مشکلات عدیده ای برای تولیدکنندگان به وجود آمده است. دولت باید یا رومی رومی باشد یا زنگی زنگی، یکی از معضلات اصلی ما قیمت گذاری هایی است که دولت به عهده گرفته است. دولت
۱۰ سال است مشغول تدوین این استراتژی هستیم اما هر وزیری که می آید کلا آن را بازنگری می کند و چیز دیگری می نویسد.
با قیمت گذاری باعث ایجاد تنش و دل نگرانی میان تولیدکنندگان شده است. اگر دقیق نگاه کنیم یک سری هزینه های پنهان از این دست بر فرآیند تولید تاثیرات فراوانی گذاشته که صنعت را در شرایط سختی قرار داده است.
راه حلی که فکر می کنید هر کدام از این مشکلات دارند را بفرمایید.
دو نوع راهکار دارند. یک سری مشکلات ریشه ای هستند و سال های سال هست که مشکلات وجود دارد و هر بار هم به شکلی خود را نشان داده است. ببینید در سال۱۳۵۴، یونیدو یک مطالعه ای را در ایران انجام می دهد که بنا دارند دورنمای ۲۰ساله ای را برای آن ترسیم کنند، به عبارتی تا سال۷۵ این تصویر را ترسیم کنند. در این مطالعات یک نکته ای که وجود دارد، این گروه اشاره کردند که اقتصاد ایران یک سری مشکلات ریشه ای دارد و عمدتا هم روی اشتغال و تورم متمرکز شدند. این گروه اعلام کردند که اگر برای این مشکلات راهکارهای درستی ارائه نشود و به اجرا در نیاید همیشه وجود خواهد داشت. این گروه اعلام کردند وقتی این دو عامل مزمن می شوند با خودشان مشکلات دیگری را ایجاد خواهند کرد. همین مشکلاتی که ما قبلا به آن اشاره کردیم تا بالا رفتن بیکاری و پیدایش بیکاری پنهان جزو مواردی بوده که به آن اشاره شده الان هم می بینیم که کماکان این مشکلات را داریم. خوب است اگر راهکارهای کوتاه مدت ارائه شود تا این شرایط فعلی ثبات بگیرد ولی نمی تواند همیشگی باشد. اگر به دنبال حل مشکلات هستیم، نیازمند راهبران صنعتی و اقتصادی در کشور هستیم.
دو واژه در ادبیات مدیریت داریم. مدیران (managers) و راهبران (Leaders) . مدیران وظیفه دارند تکالیف خود را انجام دهند اما راهبران جهت گیری های آینده را در حوزه اقتصاد و صنعت تدوین کنند و این چشم انداز را برای دیگران هم شفاف سازی کنند. یعنی صرفا تدوین یک چشم انداز صنعتی کافی نیست. باید تمام ذی نفعان آن را لمس کنند. مشکلی که الان با آن مواجهیم. چشم انداز تدوین شده اما راه رسیدن به آن در نظر گرفته نشده، بسنده می شود به همان ادبیات که در قفسه ها قرار می گیرند.
اشاره کردید به بحث استراتژی. امسال قرار بر این است که استراتژی توسعه صنعتی نهایی و اجرایی شود.
ببینید ما ۱۰ سال است مشغول تدوین این استراتژی هستیم اما هر وزیری که می آید کلا آن را بازنگری می کند و چیز دیگری می نویسد. شما ترکیه را نگاه کنید که چکار کرده. این کشور در سال ۲۰۱۰ استراتژی توسعه صنعتی خود را تدوین کرده تا سال ۲۰۱۴ هم آن را اجرا می کند. چشم انداز صنعتی که در نظر گرفته این است که از طریق ساخت و تولید کالاهایی با فن آوری بالا وارد اتحادیه اروپا شود، بسیار روشن و شفاف. در بخشی از این استراتژی آمده که «ترکیه باید قطب تولید کالاهایی با فن آوری بالا و متوسط در منطقه اوراسیا شود». سپس اهداف کلی برای تحقق آن را این گونه بیان کرده است: «افزایش رقابت پذیری و کارایی صنعت ترکیه، سرعت بخشی به صنعتی شدن تا سهم بیشتر در تجارت جهانی داشته باشد و کالای با فن آوری بالا و ارزش افزوده بیشتر تولید کند و دارای نیروی انسانی توانمند باشد که در عین حال نسبت به محیط زیست و جامعه نیز احساس مسئولیت کنند».
علت این که خیلی سریع توانسته اند به این استراتژی برسند را در چه می بینید؟ این عوامل را ما در
تا زمانی که سود صنعت و تولید در کمترین حد خود باشد و جذابیت سرمایه در هر جای دیگری غیر از تولید خلاصه شده باشد بورس نمی تواند موفق باشد تا زمانی که سود صنعت و تولید در کمترین حد خود باشد و جذابیت سرمایه در هر جای دیگری غیر از تولید خلاصه شده باشد بورس نمی تواند موفق باشد.
اختیار نداریم؟
نکته ای که وجود دارد این است که آن ها تمام ذی نفعان را در نظر می گیرند. تا زمانی که ما دنبال نوشتن باشیم فایده ای ندارد. نوشتن دیگر قابلیت رقابتی برای یک کشور نیست. قابلیت در این است که شما چگونه این موارد نوشته شده را به اجرا بگذارید. تفاوت کشورهای موفق و ناموفق در این است که هر دو خوب شعار می دهند اما آن که قابلیت اجرای شعارها را داشته باشد موفق تر است. مدیران ما قابلیت این را ندارند. چون ما راهبران صنعتی را در اختیار نداریم. راهبران صنعتی و اقتصادی اول این که طراح خوبی باشند. فضاسازی کنند تا افراد و ذی نفعان صنعت دور هم جمع شوند تا این که بتوانند یک استراتژی را بچینند. پس از طراحی راهبران وظیفه دارند به اجرای آن کمک کنند. شما فرض کنید مدیران صنعتی و اقتصادی ما کار خود را در این اقتصادی که ۸۰ درصد آن دولتی است عالی انجام می دهند، مدیر موثر بدون راهبری مناسب همانند این است که صندلی های شیک و تمیز روی عرشه کشتی چیده می شوند اما کشتی در حال غرق شدن است. مدیر کارش را درست انجام می دهد. صندلی های به هم ریخته را با دستور مرتب می کند اما غافل از این که کشتی به کوه یخ خورده است. این جا کار راهبران این است که نگذارند به مرحله غرق برسد. ما در این شرایط هستیم.
ترکیه می خواهد استراتژی ای بنویسد که از نهادهای مختلف استفاده می کند. از شهرداری، وزارت امور خارجه، وزارت حمل و نقل، امنیت ملی، سازمان کار، سازمان های تحقیق و توسعه، سازمان فن آوری تا سازمان استاندارد و تمامی نهادهایی که مرتبط هستند از جمله اتاق های بازرگانی و… در آن مشارکت دارند. اما این جا یک عده ای در وزارت صنعت نشسته اند که استراتژی تدوین کنند مگر صنعت فقط به وزارت صنعت مرتبط می شود. وزارت نیرو، نفت و کار کجای کار هستند؟
اخیرا در بحث تامین مواد اولیه و واردات یک سری کالاها وزارت خارجه وارد میدان شد.
یکی از راه ها برای حل مشکلات این است که سرمایه گذاران داخلی به صورت یک به یک با صنعتگر دیگر در کشور دیگر ارتباط برقرار کنند و آن را شریک خود کنیم. برای این کار نیاز هست وزارت خارجه ارتباطات این کار را انجام دهد تا ارتباط ها برقرار شود. اگر کسانی هستند که کاربلدند از آن ها استفاده کنیم. مرزبندی های سیاسی را از صنعت برداریم. هر کسی که می تواند در راستای منافع ملی به اقتصاد و صنعت کشور کمک کند باید به آن ها میدان داد مطمئن باشید وضعیت از این که هست بدتر نخواهد شد. هستند افرادی که می توانند کمک کنند.
ایجاد این نهاد راهبران به عهده چه کسی است؟
دولت که تصمیم دارد استراتژی تدوین کند، نهادی ایجاد کند از سرشناس ترین افراد. یا این که داخل هر نهادی افرادی را برای شناسایی کسانی که به صورت بالقوه توانایی این کار را دارند، برای آینده شناسایی کنند. باشگاه های برتر دنیا را اگر ببینید، همین کار را می کنند. در این باشگاه ها گروه های استعداد یاب دارند و بازیکن های مستعد را شناسایی و خریداری می کنند. نهادهای ما هم باید به این سمت حرکت کنند. اگر لازم باشد می توان نهادهای مستقلی را در کشور در جهت شناسایی و پرورش استعدادهایی که بتوانند وظایف راهبری صنعت و اقتصاد را انجام دهند، ایجاد کرد. جانشین پروری در دنیا مقوله بنگاهی و ملی است.
چگونه می توان در کوتاه مدت مشکلات فعلی صنعت را هم حل کرد؟
مشکلاتی مثل تامین منابع مالی و تامین مواد اولیه مشکلاتی است که می توان مقطعی آن را حل کرد. دولت اعلام کرده که صندوقی ریالی و ارزی وجود دارد که بنگاه ها اعلام نیاز کنند و پول خود را دریافت کنند. اما استقبال به دلیل بوروکراسی پیچیده و تضمین هایی که از بنگاه دار می خواهند، چندان بالا نبوده. اطلاعاتی که از بنگاه ها می خواهند بیش از حد نیاز است و با نگرانی بنگاهدار مواجه می شود.
شورای گفت وگوی دولت و بخش خصوصی پارسال مصوبه ای داشته، مبنی بر این که بنگاه های اقتصادی که بدهکار هستند به بانک، اگر از جانب تحریم یا هدفمندی یارانه ها و مشکلات دیگر نمی توانند اعتبارات را پرداخت
تغییر در ساختار اقتصاد، رقابتی کردن صنعت بانکداری و داخل کردن بانک ها به بخش صنعت تا حدود زیادی می تواند گره از مشکلات صنعت بگشاید.
کنند، اطلاعات خود را به اتاق بازرگانی بدهند و اتاق هم با اولویت این فهرست را در اختیار بانک ها بگذارد. بانک ها هم پنج ساله بدهی ها را استمهال کنند. بانک ها این کار را نکردند. دولت می تواند خودش این کار را بکند. از همان فهرستی که پارسال تهیه شد برای استفاده از منابع این صندوق معرفی شود. دولت تضمین لازم را نزد بانک بکند.
این راهکار اگر اجرا شود، تا چه زمانی مشکلات را حل می کند؟
مقطعی است. اگر مستقل کار کنند می توانند به صورت کوتاه مدت مشکلات صنعت را حل کنند. باید در یک سری فرآیندهای تصمیم گیری ها هم بازنگری شود. وزارت صنعت در قالب بسته های پیشنهادی یک سری مشکلات تولیدکنندگان را حل می کند. برای موفقیت ۱۰۰ درصد این کار، کسانی که تصمیم می گیرند و کسانی که اجرا می کنند باید در قالب یک سازمان و نهاد باشد.
پرداخت پول ها توسط مدیران اقتصادی و بانک مرکزی و بانک ها صورت می گیرد. وزارت صنعت تلاش خود را می کند و مصوبه می گیرد اما اجرای آن از وزارت صنعت بر نمی آید. منافع بانک در این مصوبه ها نیست. باید سیستمی طراحی شود که همه ذی نفعان این تصمیم دور یک میز جمع شوند تا با مشارکت در این تصمیم احساس مالکیت کنند و در واقع برای اجرا تلاش کنند. نگاه بخشی نگری که در وزارتخانه هاست مشکل لاینحلی شده است.
قدرت بانک ها به حدی است که بسیاری از مصوبه ها را دور می زنند یا اصلا بخشنامه های بانک مرکزی را هم نادیده می گیرند، علت این قدرت بیش از حد به چه بر می گردد و چگونه می توان آن را به مسیر صنعت آورد؟
یک علت آن را بیان کردیم. علت دوم به انحصار بانکداری کشور برمی گردد. در دو دهه اخیر تا کنون شنیده نشده که بانکی ورشکسته شود یا حتی یک سال سودده نبوده باشد اما در کشورهای پیشرفته از این خبرها بسیار شنیده می شود. فضای رقابتی آن جا حاکم است و بانک ها مجبورند برای حفظ مشتری بیشترین خدمات را با کمترین هزینه ارائه بدهند. در کشور ما برعکس، مشتری به دنبال بانک است. صنعت باید به دنبال بانک بدود و بانک هم از صنعت گریزان. جا دارد آن مصوبه ورود شعبات بانک های خارجی به کشور عملیاتی شود.
مشکل دیگر، کمبود ابزارهای مالی بانکداری در ایران است. برای تامین مالی یک سرمایه گذار، تنها بانک چاره کار است. ابزارها در بانک های رقابتی متنوع است. این ابزارهای متنوع هنوز در ایران عملیاتی نشده است. انتشار و خرید اوراق مشارکت به دلیل اعتماد، به سختی صورت می گیرد.
علت این که بازار سرمایه نمی تواند کمک قابل ملاحظه ای به صنعت و رونق تولید بکند چیست؟ چرا بازارهای کاذب همیشه موفق تر عمل کرده اند؟
تا زمانی که سود صنعت و تولید در کمترین حد خود باشد و جذابیت سرمایه در هر جای دیگری غیر از تولید خلاصه شده باشد بورس نمی تواند موفق باشد. فعالیت بورس به سوددهی شرکت هایش بستگی دارد. شرکت ها و بنگاه های اقتصادی در وضعیت کنونی با زیان و ضرر مواجه هستند. یک فرد معمولی جذابیتی نمی بیند که پول اش را به این مکان سوق دهد. بنابراین ابهام در سود ده بودن و مقدار سود هنوز در بورس وجود دارد و می بینیم که نمی تواند روند باثباتی پیدا کند. اقتصاد ایران ساختار منطقی به خود نگرفته که روند سود بخش های مختلف حداکثر و حداقل مشخصی داشته باشد. تغییر در ساختار اقتصاد، رقابتی کردن صنعت بانکداری و داخل کردن بانک ها به بخش صنعت تا حدود زیادی می تواند گره از مشکلات صنعت بگشاید.
true
false
false
false