×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
false
true

حدود ۶۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی به سمت کدام طبقه رفته و آیا درست است از کاهش فاصله طبقاتی و توزیع عادلانه ثروت در جامعه در هشتمین سال ریاست جمهوری احمدی ‏نژاد یاد کنیم؟

ثروت که با شدتی بیشتر از گذشته دیده می‏ شود، حاصل چه فرایندی است و چرا دولت عملا نتوانست فاصله فقر و غنا را کاهش بدهد؟
 سال ۱۳۸۴ محمود احمدی‏ نژاد در شرایطی به ریاست جمهوری رسید که او به‏ عنوان نماینده پایین ‏ترین و فرودست‏ ترین طبقه اجتماعی جامعه شناخته می‏ شد و در عوض رقیب قدرتمندش هم نمایندگی طبقات متوسط و متوسط به بالا را بر عهده داشت. « مردی از جنس مردم» عنوانی بود که بر بالای پوسترهای ساده و بی‏رنگ و کوچک محمود احمدی‏ نژاد نقش بسته بود و دل‏ های بسیاری را به سمت خود جذب کرد. 
احمدی ‏نژاد تاکید می ‏کرد: تئوری اقتصادی ما، پیشرفت و عدالت ماست و فرصت‏ها را بر اساس عدالت توزیع می‏ کنیم. سمت و سوی رقابت‏ های انتخاباتی و نیز قضاوت‏های عمومی به این نقطه رسید که احمدی‏ نژاد آمده است تا دولتی را از جنس مردم تشکیل بدهد. او در پوسترهای تبلیغاتی ‏اش دو نکته را مد نظر داشت اول ساده بودن تبلیغات، دوم حمایت از اقشار فرودست. 
شعارها و سخنان احمدی‏ نژاد در آن روزها هم حول همین محور می‏ چرخید. پایگاه اطلاع ‏رسانی رجانیوز که زمانی طرفدار سرسخت احمدی ‏نژاد بود، نمونه ‏هایی از وعده ‏های انتخاباتی احمدی‏ نژاد را گردآوری کرده که تحلیل این گفته ‏ها نشان می‏ دهد او خود را نماینده طبقات پایین جامعه می‏ داند. احمدی ‏نژاد در نخستین همایش ستاد حمایت مردمی از کاندیداتوری خویش در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که در ۶ خرداد ۸۴ در سالن شهدای هفتم تیر برگزار شد، گفت: «در خدمت گزاری نباید هیچ اولویت‌ و ترجیهی قائل شد، مگر برای مستضعفان که ضرورت رسیدگی به آنها بر کسی پوشیده نیست. گران‌ترین، شیک‌ترین و تجملاتی‏ ترین ساختمان‏ ها و لوازم امروز متعلق به دولت است که این وضع باید اصلاح شود. سالانه مسافرت‌های بی‌جهت و بی فایده بیش از ۵۰۰ میلیون دلار خرج روی دست ملت می‌گذارد… ما نه حاضریم، نه می‌توانیم و نه می‌خواهیم که هزینه‌های ده‌ها میلیاردی در عرصه تبلیغات ما وارد شود، چراکه این مسئله با نگاه ما به این عرصه در تناقض است. اگر عرصه به گونه‌ای شود که پول حرف اول را بزند، این عین بی‌عدالتی است».
احمدی ‏نژاد در ۸ خرداد ۸۴ و در استان اردبیل یعنی همان استانی که اولین استان دارش شد، گفت: «من فردی ارزشگرا و اصولگرا هستم، اما ارزش‏هایی که به آن پایبند هستم در تقابل با پیشرفت و مردم نیست. من می ‏خواهم مردم ایران از رفاه، پیشرفت و شادی لذت ببرند. من می خواهم با دست‏ اندازی به بیت ‏المال مقابله کنم و در این راه نمایش بازی نمی‏ کنم .خود را از مردم و مردم را از خود می‏دانم». احمدی‏ نژاد ۱۳ خرداد ۸۴ در جمع مردم کرمانشاه گفت: «در صورت کسب آراء مردم، روش من این است که با هر کس در کار مردم مانع ایجاد کند، در هر جایگاهی که باشد بلافاصله برخورد کنم. اگر دفاع از حق مردم تندروی است من یک تندرو هستم». احمدی‏ نژاد ۱۴ خرداد ۸۴ در برنامه تلویزیونی ضبط شده شبکه اول سیما گفت: «اگر مدیران جلوی ولخرجی‌ها را بگیرند مشکل جوانان حل می‌شود» وی در ادامه از جمله موانع تولید را در کشور که به فساد اقتصادی نیز می‌انجامد ساختار نظام بانکی، تمرکز گرایی و جهت‌گیری ساختار اداری برشمرد.
احمدی‏ نژاد ۲۱ خرداد ۸۴ در جمع مردم کرمان گفت: «مشکل اصلی در کشور ما با وجود هزاران مدیر فداکار و پرکار، طبقه ‏ای از مدیران هستند که مانع تحقق جامعه اسلامی هستند». وی افزود: «در جامعه اسلامی مدیران باید همراه و شبیه مردم باشند و اگر می‏ بینید غصه و دغدغه عده‌ای از مدیران شبیه مردم نیست، باید بدانید با آن مدیران نمی‏توان به جامعه اسلامی رسید». احمدی‏ نژاد در ۵ تیرماه ۸۴ یعنی دو روز پس از پیروزی بر هاشمی رفسنجانی و در نخستین کنفرانس مطبوعاتی اش گفت: «‌یکی از برنامه‌های جدی دولت آینده مبارزه همه جانبه با فساد اداری و اقتصادی خواهد بود و در کابینه خود از کسانی که در این زمینه با من همفکر باشند استفاده خواهم کرد». در واقع همین روش‏ها بود که پایگاه طبقاتی احمدی ‏نژاد را متمایز از رقیب نشان می‏ داد و به ‏رغم انتقادات تند و تیزی که از جانب رقیب به روش‏ های احمدی ‏نژاد به ‏عمل می ‏آمد، اما با این وجود شعار مردی از جنس مردم بیشتر به دل‏ها چسبید.
این شعار تا آن حد مورد توجه قرار گرفت که در سال ۱۳۸۷ و سه سال پس از تشکیل دولت احمدی ‏نژاد، به‏ رغم اینکه کشور بخاطر ناتوانی دولت او در استفاده بهینه از منابع سرشار نفت، چند دور تورم‏ های فزاینده را به‏ خصوص در بخش مسکن از سرگذارنده بود و کشور در تابستان با خاموشی‏ های گسترده مواجه شده بود، اما باز هم مورد توجه مقامات وقت دولت قرار ‏گرفت. مثلا محمدحسین صفار هرندی، وزیر وقت ارشاد، سوم شهریور ماه ۱۳۸۷ در مراسم تقدیر از دست ‏اندرکاران بسیجی وزارت ارشاد که اوقات فراغت فرزندان کارمندان وزارت ارشاد را با برنامه ‏ریزی مناسب پر کردند، خطاب به آنان گفت: حق این است بابت دولتی که از جنس مردم و محصول آرای ملت است به درگاه خداوند شاکرباشیم. البته سیمای آن روزهای احمدی ‏نژاد نه تنها در زبان دولتمردان داخل کشور که در قلم شخصیت‏ های معروف خارج هم ساده ‏زیست، مامور مبارزه با فقر و حذف رفاه پولدارها و… معرفی می‏ شد.
فهمی هویدی، نویسنده معروف مصری، اسفند‏ماه ۱۳۸۷ سفری به تهران داشت و کمی قبل از پرواز استانی احمدی ‏نژاد به ارومیه با او دیدار کرد. هویدی با انتشار مطلبی که واحد مرکزی خبر آن را ۲۰ اسفند ماه همان سال بازتاب داد، در تشریح شخصیت احمدی‏ نژاد نوشت: ما سخنان زیادی درباره محمود احمدی ‏نژاد از ابتدای روی کار آمدن وی شنیده ‏ایم. ریاست جمهوری او در ایران باعث وحشت بسیاری در داخل این کشور و خشم بسیاری در خارج از ایران شد… احمدی‏ نژاد از ابتدای حکومت خود به سه مسئله توجه داشت. نخست اینکه ولخرجی و اسراف را از ریاست جمهوری دور کرد. دوم اینکه از همان ابتدا بر داشتن ارتباط با مردم و در بین مردم بودن اصرار داشت. سوم اینکه، احمدی ‏نژاد دفتر ریاست جمهوری و کابینه را به کارگروهی تبدیل کرد که شب و روز آرام نمی‏ شود… نزدیکان احمدی‏ نژاد می‏ گویند که این مرد ۵۵ ساله به علت ۱۷تا۲۰ ساعت کار در روز اطرافیان خود را خسته می‏ کند. احمدی‏ نژاد در دفتر ریاست جمهوری قالی‏ ها، پرده ‏ها و آثار گران‏قیمت را برداشته است… او پس از انتخاب شدن به سازده ‏زیستی خود ادامه داد و با همسر و سه فرزندش در خانه کوچکی در محله نارمک در منطقه تهران پارس در شرق پایتخت ایران زندگی می ‏کرد، اما به علت فشار سازمان‏های امنیتی مجبور شد در ویلای کوچکی در همین منطقه زندگی کند. احمدی‏ نژاد هر روز ناهاری را که همسرش برای وی آماده می‏ کند، با خود به دفتر ریاست جمهوری می ‏آورد. او همچنین همان خودرویی را که در سال دو هزار خریداری کرده، نگه داشته است.
یک نمونه
البته برخی منتقدان از همان سال ۸۴ پیش‏ بینی کردند که سیاست‏ های دولت احمدی‏ نژاد بجای حل معضل شکاف طبقاتی، در درازمدت، به افزایش شکاف میان فقرا و ثروتمندان منجر خواهد شد. اما تا سال ۱۳۸۸ هنوز طرفداران پروپا قرص دولت احمدی‏ نژاد معتقد بودند که این دولت، دولت فقرا است. از اواخر سال ۸۷ و اوایل سال ۸۸ کم کم بر جمع منتقدان سیاست‏ های دولت احمدی‏ نژاد افزوده شد، تا جایی که چنین انتقاداتی به محور اصلی تبلیغات رقبای انتخاباتی احمدی‏ نژاد تبدیل شد. در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برخی کاندیداها مانند محسن رضایی از زاویه فقر و غنا به نقد عملکرد چهار ساله دولت احمدی‏ نژاد پرداختند و پیش ‏بینی کردند بر خلاف شعارهایی که دولت مطرح کرده است، فاصله فقر و غنا در دولت «مردی از جنس مردم» بیشتر شده و اگر وضع به همین حالت ادامه پیدا کند فاصله ‏ها تشدید شده و شدت فقر و غنا در جامعه بیشتر دیده خواهد شد. 
محسن رضایی در مناظره انتخاباتی‏ اش با احمدی ‏نژاد در تلویزیون به تاریخ دوشنبه ۱۸ خرداد ۸۸ گفت: «ما امروز هم تورم داریم و هم رکود. آقای احمدی ‏نژاد در ۵۰ باری که صحبت کردند، ۴۸ درصد از تورم گفتند که یعنی الان ۲۵ درصد است. الان بیکاری هم ۱۲ درصد است که وضع خوبی نداریم. دو بازار اصلی پول و سرمایه هم دچار مشکل است؛گردش پول قفل شده یا کند شده است و بازار بورس کشش لازم را ندارد. رشد سرمایه‏ گذاری هم ۴.۷ درصد بوده و متوسط رشد اقتصادی ۲.۶، یعنی اقتصاد ما وضع خوبی ندارد… براساس پیش‏ بینی ها ممکن است که دو سال آینده هم وضع خوب نباشد. تراز الان ۱۸+ است، اما پیش ‏بینی این است که ۱۳- خواهد شد… مرتب تورم از سال ۸۴ بالا رفته است.» رضایی سپس از این وضعیت نتیجه گرفت که در نتیجه سیاست های دولت، فقرا فقیرتر و پولدارها پو ل دارتر شده ‏اند. او در تشریح بیشتر این وضعیت گفت: شاخص فلاکت در سال ۸۴ پائین بود و در فصل دوم ۸۵ تا پائیز ۸۷ فشار بر مردم افزایش پیدا کرد. شاخص فلاکت یعنی نرخ تورم به ‏علاوۀ بیکاری. رضایی گفت: در دولت احمدی ‏نژاد تنها شاخص فلاکت افزایش داشته و بقیه شاخص ‏ها مانند رشد اقتصادی و اشتغال و ..کاهش داشته است.
دیگر کارشناسان و آمارها چه می ‏گویند؟
شاید به غیر از مقامات فعلی دولت کمتر شخصیت اقتصادی یا کارشناسی حتی مستقل را پیدا کرد که حاضر به تایید عملکرد دولت در ۷ سال گذشته باشند. دولت خود معتقد است که اقداماتش در راستای توسعه اقتصادی و کمک به کاهش فقر و غنا بوده است. حتی در سال ۱۳۸۹ که فاز اول قانون هدفمندی یارانه ‏ها اجرایی شد، رئیس جمهور در مصاحبه زنده تلویزیونی از این اقدام به‏ عنوان تلاش برای بهبود زندگی طبقات پایین جامعه یاد کرد. اگر چه بخشی از کارشناسان موافق اجرای قانون هدفمندی یارانه ‏ها بودند، اما در همان زمان هم به نحوه اجرایی شدن این قانون انتقاد داشتند و معتقد بودند موج تورمی که اجرای بد این قانون به ‏دنبال خواهد داشت عملا به ضرر تولید، کاهش بیکاری و فشار هزینه ‏ایی بیشتر به مردم خواهد شد و نهایتا طبقات پایین جامعه زیان آن را می‏ بینند. البته انتقادات کارشناسان اقتصادی به سیاست‏های دولت احمدی‏ نژاد معطوف به این برهه نبود و از چند سال قبل آغاز شده بود.
مثلا دو سال پس از ریاست جمهوری احمدی‏ نژاد، یعنی در تاریخ ۲۰ خرداد ماه سال ۸۶ تعداد ۵۷ اقتصاددان کشور با نگارش نامه ‏ایی به احمدی ‏نژاد انتقادات خود را از عملکرد اقتصادی دولت بیان کردند و نتیجه گرفتند دولت احمدی‏ نژاد در دو ساله اول عملکردش باعث فاصله نگران‏ کننده رشد اقتصاد کشور از برنامه چهارم به ‏رغم افزایش درآمدهای نفتی شده است که اگر اقتصاد کشور سالانه ۲ درصد کمتر رشد کند، زیان چنین غفلتی طی یک دوره پنج ساله برای اقتصاد ایران به معنای از دست دادن تولیدی بیش از یک سوم تولید فعلی کشور، یعنی ۷۰ هزار میلیارد تومان است.
این۷۰ هزار میلیارد تومان می‌تواند برای ۵ میلیون خانوار کم درآمدکشور ــ یعنی همان قشری که احمدی‏ نژاد خود را نماینده آنان می‏ داند ــ معادل یک هدیه ۱۴ میلیون تومانی باشد. به نظر نمی ‏رسد چنین صرفه‏ جویی و چنین هدیه‏ ای از هیچ محل دیگری در اقتصاد کشور قابل تامین باشد. از دیدگاه این گروه، نا اطمینانی و بی ‏ثباتی تصمیمات دولت در همه بخش‏ها به‏ ویژه در زمینه‌های مالی، تقلیل‏ دهنده رشد بهره ‏وری است که این خود سرچشمه اصلی رشد پایین اقتصادی می‌باشد. اقتصاددانان یاد شده پس از بیان موارد دیگری چون اینکه دولت خواسته یا ناخواسته به سمت افزایش بیکاری و فشار بر مردم فقیر پیش می ‏رود، دولت را به تصمیمات احساسی برای ریشه‏ کنی فقر متهم کردند و نوشتند: «فقر و نابرابری محصول عملکرد نظام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه است. پدیده ‏ای عارضی نیست که بتواند از طریق برخوردهای احساسی و مقطعی مرتفع شود. ایران از چنان قابلیت‌های تولیدی بالایی برخوردار است که وجود اشکال تاثربار فقر و نابرابری در آن موجب سر افکندگی هر ایرانی است. فقر و نابرابری که به دلیل گستردگی، بخشی از تصویر دائمی جامعه شده است، این پرسش را در اذهان مطرح می‌کند که چه کسی مسئول نابسامانی‌هاست و نقش تشکیلات پرهزینه دولتی و نهادهای غیر دولتی که از ردیف بودجه‌های دولتی نیز برخوردارند چیست؟» 
به نوشته ۵۷ اقتصاددان، گرچه این پدیده محصول دولت فعلی نیست و بخش زیادی از آن میراث دولت‌های گذشته است و راه حل آن نیز آسان و سریع نیست، اما آنچه که سهم دولت نهم را در این نابسامانی‌ها برجسته می‌کند، تقارن شعارهای عدالت محور از یک سو و گسترش پدیده فقر و فساد و نابرابری‌های تحقیرکننده عزت انسان‌های محروم از سوی دیگر است. اقتصاددانان تاکید می‏ کنند: از ابتدای دولت نهم بیم آن می‌رفت که تاکیدات فاقد پشتوانه‌های علمی و عملی بر عدالت محور بودن سیاست‌های اقتصادی دولت، دیر یا زود نتایجی مشابه پدیده‌های آمریکای لاتینی آن را در پی داشته باشد که در آنها قربانیان اصلی، خود محرومان و فقرا بوده ‏اند. اگر شعارهای عدالت محور بتواند در کوتاه ‏مدت کثیری از قربانیان بی‏ عدالتی‌های اقتصادی را مجذوب کند، اما در میان ‏مدت آسیب‌ها و سرخوردگی‌های ناشی از عدم تحقق انتظارات و وعده‌های غیر عملی می‌تواند برای هر جامعه ‏ای، به‏ ویژه جامعه جوان ما، جبران ‏ناپذیر باشد.
در مقابل ارائه و اجرای طرح‌های غیر منسجم و غیر متجانس، رانت‏ جویانی را که هدف حمله شعارهای دولت بوده ‏اند، بیش از هر گروه دیگری امیدوار کرده است که برندگان اصلی سیاست‌های اقتصادی و شعار‌های عدالت محور دولت نهم باشند. به‏ عنوان نمونه، روش‏های غیرعلمی برقراری عدالت تحت عنوان مبارزه با بیکاری، فقر و حمایت از گروه ‏های کم‏ درآمد که بهانه ‏ای برای تزریق بی‏ سابقه درآمدهای نفتی نیز بوده، تورم لجام ‏گسیخته ‏ای را به‏ ویژه در بخش مسکن در پی داشته است که نتیجه آن از یک سو ثروت‏های کلانی را برای گروهی قلیل با درآمدهای بالا فراهم آورده است و از سوی دیگر امید جوانان و گروه‏های کم درآمد برای تامین مسکن مناسب، هر چند کوچک را از میان برده است.
چنین روش‏هایی بیش از آن که موجب آرامش و اعتماد در جامعه شده باشد، کاهش اعتماد عمومی را نسبت به عملکرد دولت در پی داشته و دارد… متاسفانه در دولت نهم در اتخاذ سیاست‏ها، علم اقتصاد غریب مانده است و هزینه تصمیمات غیرعلمی وشتابزده بسیار سنگین و غیر قابل بازگشت است که در نهایت توسط مردم ایران و به‏ ویژه گروه‌های کم درآمد پرداخت می‌شود.
فاصله از شعار تا عمل
اما با صرف‏نظر از این شعارها و حمایت‏ها و مخالفت‏ های موافقان و مخالفان، در عمل چه اتفاقی افتاد؟ اکنون آفتاب این دولت به لب بام رسیده و فصل حسابرسی است. اگر چه رئیس جمهور ساده ‏زیستی پیشه کرد و به گفته فهمی هویدی ناهارش را هم از خانه می ‏آورد، اما منتفعان سیاست‏های دولت در حوزه ‏های مختلف چه گروهی هستند؟ حدود ۶۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی به سمت کدام طبقه رفته و آیا درست است از کاهش فاصله طبقاتی و توزیع عادلانه ثروت در جامعه در هشتمین سال ریاست جمهوری احمدی ‏نژاد یاد کنیم؟ نمودار فلاکتی که محسن رضایی آن را دائما در حال افزایش می دانست، اکنون چه وضعیتی دارد؟ صف‏ ها چگونه بازگشتند و پورشه ‏ها چرا در خیابان‏های پایتخت و برخی شهرهای بزرگ کشور مانور ثروت می ‏دهند؟ دو گانه فقر و ثروت که با شدتی بیشتر از گذشته دیده می‏شود، حاصل چه فرایندی است و چرا دولت عملا نتوانست فاصله فقر و غنا را کاهش بدهد؟ آیا تورم که از آن به ‏عنوان مالیات ظالمانه طبقه فقیر به ثروتمند جامعه یاد می ‏شود، روندی کاهنده داشته و به حد استاندارد جهانی رسیده یا بر عکس دولت باعث شده است پایه تورم اقتصاد کشور را از یک رقم حدودا ۲۰ درصدی به بالای ۴۰ درصد برساند؟ 
آیا ضریب جینی کاهش داشته و طبق وعده دولت آخرین بیکار کشور هم تا چند ماه دیگر سر کار خواهد رفت؟ چرا که قرار است تا پایان سال ۹۱ ریشه بیکاری در این مملکت کنده شود و شخص رئیس جمهور به صراحت و بارها آن را بر زبان جاری کرده است. و بالاخره آیا خواسته یا ناخواسته، دولت نهم و دهم دولتی به نام فقرا، اما به کام ثروتمندان نبود؟
اقتصادایران آنلاین

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

false
false
false

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false