×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
false
true

حتی رئیس‌جمهور هم از وضع کنونی تحلیل ندارد. مصاحبه رئیس‌جمهور بیشتر بازار را متلاطم کرد. چون آن مصاحبه سبب شد تا بازار بفهمد که خود رئیس‌جمهور هم نمی‌داند.

رئیس‌جمهور وقتی می‌آید و می‌گوید وضع بازار به خاطر ۱۰ تا دلال است، نشان می‌دهد که خودشان هم در کنترلش مانده‌اند. بازار هم می‌فهمد. آن دلال هم می‌فهمد که انگار نقشش خیلی مهم است. در حالی که این‌طور نیست.
: اقتصاددان‌هایی که تا دیروز پشتش بودند امروز رو‌به‌رویش قرار گرفته‌اند و عملکرد اقتصادی رئیس‌جمهور مورد حمایت‌شان را سراسر خاکستری و منفی می‌بینند؛ در مجلسی که یک دست اصولگرا و یک دست منتقد دولت احمدی‌نژاد است غلامرضا تاجگردون،‌ نماینده‌ای با تفکرات اصلاحی در اقتصاد، از عملکردهای مثبتی می‌گوید که بعضاً اگر احمدی‌نژاد هم نمی‌خواسته اما اقتصاد به او تحمیل کرده است. هر چند از نگاه وی، سیاست‌های اقتصادی سال اول نتیجه تفکرات بسته اقتصادی بود که تیم نخست اطراف احمدی‌نژاد به وی تحمیل کردند و از سال دوم به بعد با پوست‌اندازی آن تیم، عملاً احمدی‌نژاد خود را از آن رها کرد. همان چرخشی که از شعارهای چپگرایانه هم کرد و عدالت‌خواهی را تنها برای دیدارهای مردمی نگه داشت. او آلارم‌های اقتصادی را جزیی جدانشدنی از اقتصاد احمدی‌نژادی می‌داند و می‌گوید اگر دولت اصلاحات بود و سازمان مدیریتی که او معاونش باشد، کشور را با نفت ۴۲ دلاری هم می‌توانستند اداره کنند. او پرده از روزهایی بر‌می‌دارد که نرخ ارز جهش کرد و بانک مرکزی را ملزم کردند تمام ما‌به‌تفاوت ارزی را برای متقاضیانی که LC گشایش کرده‌اند بدهد تا در دل تولید‌کننده آب از آب تکان نخورد؛ و داستان نظرآباد و تفاوت خاتمی و احمدی‌نژاد در یک موقعیت مشابه.گفت و گوی مجله تجارت فردا را با او می خوانید.
این روزها اصولگرایان تمام‌قوا در حال نقد عملکردهای دولت آقای احمدی‌نژاد هستند. انتقادی که بعضاً متهم به اغراض سیاسی در آن می‌شوند. می‌خواهم ببینم از نگاه شما به عنوان یک چهره اقتصادی اصلاح‌طلب، این دولت در بخش اقتصادی، هیچ نقطه مثبت عملکردی نداشت؟ در ارزیابی هفت‌ساله دولت وی، آیا تمام عملکردش منفی است و به شاخص‌های اقتصادی ما ضربه زده یا نه، عملکردهای مثبتی هم داشته است؟ سیاست‌های اعلامی‌اش در سال های ۸۴ و ۸۵ در صورت اجرایی شدن می‌توانست مثبت باشد یا برعکس بر اساس علم اقتصاد نتیجه تمام تصمیم‌های اقتصادی‌اش از آن زمان قابل پیش‌بینی منفی بود؟
در مورد آقای احمدی‌نژاد و رویکردهای رفتاری‌اش از ۸۴ تا‌کنون، باید گفت که یک رویکرد پیوسته نبوده است. به نظرم اینکه تصور کنیم عملکرد وی یک زنجیره به هم پیوسته بوده، و بخواهیم برای آن یک تحلیل پیوسته داشته باشیم، صحیح نیست. دلیل اصلی‌اش هم این است که آقای احمدی‌نژاد با یک تحلیل اداره مملکت به‌ویژه در مقوله اقتصاد وارد عرصه ریاست‌جمهوری نشد. اثبات این ادعا هم این است که اقتصاددان‌هایی که آن موقع با او وارد کار شدند، الان همراه او نیستند. این کاملاً مشخص است که رویکرد وی یک رویکرد ثابت نبوده است. 
فراز و نشیب رفتاری زیاد داشته است و این را هم می‌توان از عملکردش فهمید و هم تیمش و هم شاخص‌های اقتصادی؛ اما در مورد اینکه تصمیم‌های اقتصادی وی هیچ شاخصه مثبتی نداشت و همه‌اش منفی بود و اگر نقدی باشد آیا ۱۰۰درصد نقدی منفی است و سیاسی یا نه، باید بگویم که حداقل من نمی‌توانم بپذیرم احمدی‌نژاد هیچ شاخصه مثبتی نداشت و عملکردش ۱۰۰ درصد منفی است چون اقتصاد ویژگی‌اش این است که نمی‌تواند همیشه منفی باشد ولو اینکه خود ایشان هم می‌خواست نمی‌توانست اقتصاد را به کارایی تماماً منفی بکشاند. درست است که آقای احمدی‌نژاد در عمده سیاست‌هایی که از ابتدا تا امروز به آن عمل کرد، هر چیزی را ابتدا تخریب کرد تا بعد آن را بسازد. البته برخی‌ها را تخریب کرد و ساخت اما بعضی‌ها را تخریب کرد و نتوانست بسازد؛ یعنی اگر بتوان ‌اشکال جدی هم در رفتارش به او وارد کرد، همین موضوع بوده است. حالا فرقی هم نداشته گاهی نفت و ساختار اداری حتی تا رفتارهای سیاسی.
به طور عینی‌تر بخواهیم حرف بزنیم؛ کدام‌یک از تخریب‌هایش عملیاتی شد؟
در طرح هدفمندی یارانه‌ها؛ حتی اگر ما هم می‌خواستیم آن را اجرا کنیم مسلماً نمی‌توانستیم ۱۰۰ درصد آن را اجرا کنیم و به‌رغم هر انتقادی که به آن وارد است اما احمدی‌نژاد آن را اجرا کرد؛ و دولت احمدی‌نژاد هر نقدی که بتوان به آن وارد کرد، حداقل این خوبی را داشته است. تلاش و گستره فعالیت‌هایش در پیگیری مطالبات مهم مردم چه از لحاظ مطالبات عمرانی و چه اقتصادی قابل توجه است. این تلاش، به نتیجه کاری ندارم، یک کار مثبت است.
تلاشش واقعاً عملیاتی بود و شعاری نبود؟
ایشان تلاش کرد که مطالبات مردم را بشنود. این نکته مثبت است. خیلی منفی نیست. برای اداره یک کشور برای یک رئیس‌جمهور خوب است اما اینکه نتیجه گرفت یا نه یک حرف دیگر است. کارهایی که در بخش مالیات و ارزش افزوده شروع کرد مثبت بود. آزاد‌سازی که در بخش‌هایی از اقتصاد کرد و قیمت‌ها و بازار را آزاد کرد، خودش تاثیرات مثبتی در اقتصاد داشته است. مقررات بانکی، بیمه‌ای و … آزادسازی‌هایی کرده است که موثر بوده است. حالا خواسته یا ناخواسته؛ اقتصاد گاهی رفتارهایی را تحمیل می‌کند. حالا اینکه این کارهای مثبت را احمدی‌نژاد عامدانه سبب شده یا اقتصاد بر او تحمیل کرده، خب این جای تحلیل دارد. تحلیلش هم به تحلیل رفتاری احمدی‌نژاد از ۸۴ تاکنون برمی‌گردد. اینکه گروهی از اقتصاددان‌ها که روزهای اول با او بودند الان با او نیستند. اقتصاددان‌هایی که در روزهای اول سال ۸۴ که مجلس اصولگرا شکل گرفت، یکسری مطالبات جدیدی را مطرح کردند. در اصلاحیه برنامه چهارم هم نگاه کنید توقف در اقتصاد و سیاست‌های اقتصادی رخ داد. آقای احمدی‌نژاد این سیاست‌ها را به دلیل اینکه این تیم اقتصادی دور و برش بودند، پذیرفت. شما تیم اقتصادی دولت را در ابتدا نگاه کنید همین جهش را می‌بینید؛ یک توقف و بعد یک حرکت. اما احمدی‌نژاد پس از دوره‌ای سعی کرد خودش را از دست این گروه رها کند.
یعنی چه طرز تفکر اقتصادی؟
طرز تفکر بسته خودش را رها کرد. یا شاید می‌توان گفت آنها رهایش کردند. به هر صورت آن دست اقتصاددان‌های اولیه از احمدی‌نژاد جدا شدند یا بتوان گفت که آنها احمدی‌نژاد را رها کردند. به هر حال آن گروه متعلق به جناح اصولگرایان بودند که اکثریت آن جناح سیاسی را هم در دست داشتند. به هر حال الان دیگر آن گروه با احمدی‌نژاد نیستند. نقدی که گاه افراطی می‌شود از سوی آن گروه از اصولگرایان به عملکرد کنونی احمدی‌نژاد به نظرم گاهی حتی نقد غیرمنصفانه هم می‌شود. نقدی می‌شود که بیشتر سیاسی است. اقتصاددان‌ها و اقتصادخوانده‌ها‌ی دوره خاتمی ‌که به عملکرد احمدی‌نژاد نقد داشتند، دقیقاً به همین برهه زمانی بسته بودن اقتصاد در دولت احمدی‌نژاد ایراد وارد می‌کردند. می‌گفتند رفتار اقتصادی وی در دوره اول، رفتار قفل‌کننده و بسته‌کننده بود. حتی می‌گفتند احمدی‌نژاد نیامد سیاست‌هایش را با شیب ملایم اجرایی کند. اما آن مدافعان اصولگرا که امروز مخالفش شده‌اند به نظرم نقدهایشان خیلی غیرمنصفانه است و بعضاً بسیار سیاسی است. البته سهم قابل توجهی از این ایراد متعلق به خود آقای احمدی‌نژاد است. یعنی چون ایشان با استراتژی اقتصادی قوی به میدان نیامد دچار این تلاطم‌ها شد.
یعنی ابتدا با شعارهای اقتصادی آمد که آن دست از اصولگرایان را جذب کند و بعد از مدتی چرخش اصلی خودش را انجام داد؟
نمی‌گویم آن حرف‌ها را زد که اصولگرایان را جذب کند؛ معتقدم که حرف‌های آن گروه را زد تا با او همراهی کنند و وقتی کار جلوتر رفت و واقعیت اقتصاد موضوعاتی را به وی تحمیل کرد، دید که نمی‌تواند به این شیوه ادامه دهد و به همین دلیل از هم جدا شدند. آن گروه به تفکر خودشان ماندند و احمدی‌نژاد هم رفتارهای خاص خودش را دارد. اصولگرایان هم که از او ناراحتند همه‌اش اقتصادی نیست و درجه سیاسی‌اش هم بالاست.
آقای تاجگردون، تیم اقتصادی اصلاح‌طلب‌ها و پیش از آن کارگزارانی‌ها تجربیات اقتصادی خاصی به پشتوانه دوره مملکت‌داری داشتند؛ حتی از دوره جدا شدن احمدی‌نژاد از گروه اقتصادی اول و در پیش گرفتن سیاست‌های متناسب با سلایق خودش، آیا باز هم ضعف‌ها، ایرادات و‌ اشتباه‌های این دست تصمیم‌هایش قابل پیش‌بینی بود؟
به عبارتی وقتی اقتصاددان آنها نامه‌های انتقادی به وی می‌دادند گروهی معتقد بودند شعارهای چپگرایانه و عدالت‌محور احمدی‌نژاد آنچنان قدرتی در بدنه جامعه داشت که هر نوع هشدار و زنگ خطری را در مورد عواقب این نوع سیاست اقتصادی غیر‌قابل شنیدن می‌کرد. به عبارتی شعارهای چپگرایانه احمدی‌نژاد چقدر در رسیدن به وضعیت کنونی وی موثر بوده است؟
ببینید ایشان با شعارهای چپگرایانه‌ای آمد که معتقدم اصلاً به آن عمل نمی‌کند و اصلاً کارایی آنها فقط در حد همان شعار است. واقعیت اقتصاد ما این نیست که رئیس‌جمهور با رفتارهای چپگرایانه در حال اداره اقتصادی کشور است. به عبارتی حرف‌های چپگرایانه تنها در همان دیدارهای مردمی ‌خلاصه می‌شود و در واقعیت اقتصاد این‌طور نیست. درست است با شعار چپگرایانه آمد اما نمی‌تواند چپگرایانه عمل کند و شاید دقیقاً یکی از نقدهایی که اقتصاددان‌هایی که روز اول ایشان را همراهی می‌کردند، الان به او وارد می‌کنند همین نکته است که چرا احمدی‌نژاد از شعارهای چپگرایانه ابتدایی اینقدر فاصله گرفته است. اما در مورد اینکه آیا پیش‌بینی می‌شد که این خطاها صورت می‌گیرد یا نه، به نظر من احمدی‌نژاد از روز اول خدمتش تا الان، دولتش در مقوله اقتصاد همواره با آلارم روبه‌رو بوده است. در تمام زمینه‌ها؛ از اجرای برنامه چهارم تا تدوین برنامه پنجم تا اجرای برنامه پنجم حتی سیاست‌های اخیری که در حال اتفاق است. به عبارتی همیشه با زنگ خطر روبه‌رو بوده است.
حالا این زنگ خطرها را یک موقع اقتصاددان‌های بازار آزاد به صدا در می‌آوردند که چهار برنامه را تدوین کرده بودند، بعد از آن یک گروه حداقلی آلارم می‌دادند؛ چه برسد به حالا که دیگر همه از هر دو طرف آلارم می‌دهند. حالا شدت یا ضعف این آلارم تغییر می‌کند. اما به نظرم احمدی‌نژاد همواره این آلارم را داشته و البته احمدی‌نژاد به نظر من همواره از این زنگ خطرها خوشش می‌آید و دوست دارد دولتش با این سر و صداها و زنگ خطرها در جامعه دیده شود. در غیر این صورت می‌شد بستر بسیاری از این زنگ خطرها را از بین برد و مانع شد که مداوم گروه‌هایی نسبت به نتایج تصمیم‌های اقتصادی وی، برای جامعه و کشور، احساس خطر کنند.
شما هم ‌اشاره کردید به نامه اقتصاددان‌ها؛ به هر حال ادبیات اقتصاد، سیاسی نیست و با شاخص و نشانه و عدد و رقم حرف می‌زند؛ چرا اصولگرایانی که امروز همان حرف‌ها را تکرار می‌کنند، سه سال پیش به چنین نتیجه‌ای نرسیده بودند؟ مگر شاخص‌های مورد نظر اقتصادی برای ایجاد بحران در یک کشور ثابت نیست؟
ببینید من بی‌توجهی به هر صدایی از درون مملکت را خیانت به کشور می‌دانم. اصل این است که ببینیم طرف چه می‌گوید نه اینکه ببینیم چه کسی دارد این حرف را می‌زند. از نظر دینی و اخلاقی و علمی هم این اصل مورد قبول است که هر صدایی که از داخل کشور بلند می‌شود باید مورد توجه قرار بگیرد. حالا صداهای خارج از کشور را کاری نداریم اما صدایی که از داخل کشور بیرون می‌آید که مغرضانه نیست. من می‌توانم بروم بیرون از کشور و همین حرف‌ها را بزنم؛ اما داخل کشور ماندم و این حرف‌ها را می‌زنم. پس دلم می‌سوزد. کسی که سه تا چهار برنامه توسعه را تدوین کرده است، ولو اینکه سلایق سیاسی‌اش را، نپذیریم اما در همین حکومت و ساختار کشور بوده است. حتی اگر هم خطا داشته باشد. داستان مثل این است که دوره بعد مجلس گروهی جدید بیایند و همه چیز را کات کنند و بخواهند از صفر شروع کنند. این خیانت به مملکت است. 
دولت بعد هم اگر بخواهد بیاید و از ظرفیت‌های دولت قبلش هیچ استفاده‌ای نکند، باز هم همین ‌اشتباه را کرده است. اینکه بگوییم ما به اقتصاددان‌های منتقد اعتماد نداشتیم را نمی‌توانم بپذیرم. اینها مگر چه کسانی بودند؟ ۵۷ استاد برجسته اقتصاد این مملکت بودند که کار اجرایی هم کرده بودند؛ و الان ثابت شده که عمده هشدارهایی که می‌دادند متاسفانه اتفاق افتاده است. من هفته گذشته، فرمایش‌های امام جمعه موقت تهران را گوش می‌دادم. حرف‌هایی که یک روحانی می‌زند به شدت بوی اقتصاد می‌دهد و مشخص است که نشسته با یک گروه اقتصاددان صحبت کرده است؛ خب این حرف‌های کنونی ایشان همان حرف‌هایی است که منتقدان دولت احمدی‌نژاد چند سال پیش می‌زدند. امام جمعه به عنوان یک روحانی می‌گوید نقدینگی بالا رفته است. به رشد نقدینگی توجه نکردیم، گرانی شده، طرح هدفمندی را در فاز دوم متوقف کنید، خب ببینید این موضوعات نشان می‌دهد که باید به حرف‌های منتقدان قبلی اعتماد می‌کردند؛ حالا که گذشت. هر چند بارها از آقای احمدی‌نژاد خواهش کردیم فرصت‌ها را از دست ندهد و ‌اشتباهاتش را جبران کند. اما واقعاً در این مدتی که در مجلس هستم احساس می‌کنم هر حرف کارشناسی که می‌زنیم از درون مجلس، دولت اصرار دارد که جلوی حرف کارشناسی بایستد. من اصرار دارم و می‌گویم که این حرف‌های کارشناسی بیشتر از همه به نفع دولت شماست اما اصرار دارند که مخالفت کنند.
اعتماد ندارند؟
نمی‌دانم رفاقت که درش هست؛ حرف کارشناسی هم هست. نمی‌دانم حرف اعتماد هست یا نه؛ به هر حال باید به یک نفر اعتماد کنند در این جمع. اعتماد سیاسی را کاری ندارم اما حداقل باید اعتماد اقتصادی و کارشناسی را به این جمع داشته باشند. به هر حال دوره‌هایی اینچنینی را داشتیم مثل دوره آقای خاتمی ‌که مجلس اصولگرا بود؛ اما خوب الان هم دولت و هم مجلس اصولگرا هستند. اما باز هم به هم اعتماد ندارند و این یک موضوع جدی در چند ماه آینده این دولت هست.
آقای تاجگردون در برنامه چهارمی ‌که شما و همکاران‌تان نوشتید کاهش هزینه‌های جاری مورد تاکید بود. سال ۸۳، بودجه را با حدود ۲۱ هزار میلیارد تومان بستید و در سال ۸۴ هم با ۲۲ هزار میلیارد تومان. گرچه آقای ممبینی از دولت احمدی‌نژاد بعدها مدعی شد این هزینه جاری نصف سال بوده است و رقمش واقعی نیست. عملاً هم دیدید که دولت احمدی‌نژاد هر سال بودجه جاری را به میزان بسیار قابل توجهی بالا برد. عمرانی هم همین‌طور. می‌خواهم ببینم با رصد وضعیت کنونی، دلیل اصرار دولت احمدی‌نژاد بر این افزایش بودجه جاری را در چه می‌بینید و تبعات این تصمیم آیا در اقتصاد کنونی قابل رویت است؟ اصلاً کار احمدی‌نژاد برای افزایش هزینه جاری به پشتوانه افزایش درآمدهای نفتی منطقی بود و اگر دولت خاتمی هم این درآمد نفتی را داشت دست به چنین افزایشی می‌زد؟
ببینید تقریباً اعداد را در ذهن دارم. عدد جاری همان‌طور که گفتید در سال آخر ۲۲ هزار میلیارد تومان بود. سال قبل از آن حدود ۱۸ هزار میلیارد تومان بود. رشد هم یک رشد منطقی و حساب‌شده بود. در جهت جلوگیری از رشد بی‌رویه. همان موقع هم جواب دادم فردی که می‌گوید بودجه شش‌ماهه بوده گویا تفاوت شش ماه و ۱۲ ماه را نمی‌داند. وقتی عملکرد سال گذشته ۱۸ هزار بوده و امسال می‌شود ۲۲ هزار یعنی رشد منطقی بوده است. نکته بعد اینکه آنها در دولت رقم ۲۲ هزار را در یک سال به ۴۰ هزار میلیارد تومان رساندند. یعنی ۱۸ هزار را بیش از دو برابر کردند. این عدد بسیار معنا دارد. ما سال قبلش همه هزینه‌ها را کردیم و خرج‌مان ۱۸ هزار بوده است. بعد بشود ۴۰ هزار میلیارد تومان یک اتفاق بسیار خطرناک است.
نتایج برداشت از صندوق ذخیره ارزی؟
متاسفانه همین‌طور است. در دوره ما صندوق ذخیره ارزی و میزان منابعش برای ما یک اصل حیاتی بود. اگر ‌اشتباه نکنم در صندوق در دوره ما ۱۲ هزار میلیارد تومان منابع وجود داشت.
با حساب تعهدها؟
بله؛ موجودی حساب این رقم بود. از طرفی خزانه پنج هزار میلیارد تومان ریال در اختیار داشت. چون مسوول کنترل بودجه بودم، این ارقام را در دست داشتم. موقع تحویل دادن دولت پنج هزار میلیارد تومان در خزانه ریال داشتیم. به هر حال ما نفت را روی ۲۸ دلار بسته بودیم. ۲۸ دلاری که صندوق را پربار کرده بود. نه اینکه صندوق را خالی نگه داریم. الان حرف از ۱۰۰ دلار و ۸۰ دلار است. متاسفانه در سال‌های اول عطش پول خرج کردن در این دولت بسیار بالا بود که نه وجه کارشناسی داشت و نه وجه عملیاتی. الان هم چوبش را مردم می‌خورند نه دولت.
اما ادعای رفاه بیشتر برای مردم بود.
آخر رفاه با این چیزها حاصل نمی‌شود. دستگاه‌ها ولخرجی می‌کردند. ولخرجی شدید هم کردند به همین دلیل الان نمی‌توانند کنترلش کنند.
این ولخرجی هم توی حقوق کارمندها نمی‌رفت که مثلاً ادعا داشته باشند سطح حقوق کارمندان را نسبت به دولت خاتمی ‌ بالا بردیم و رفاه کارمندان را بیشتر کردیم.
حقوق کارمندها پرش بالایی هم نداشت. اما ارقام هزینه‌ای بودجه دولت بالا رفت در حالی که می‌توانست این ارقام را کنترل کند. نکته مهم دیگر هم این بود که وقتی می‌آییم جاری را بالا می‌بریم، بازار به همان اندازه تقاضای تبدیل دلار به ریال را نداشت. به همین دلیل باید دلار بانک مرکزی را به ریال تبدیل می‌کرد اما عمده دلارهای فروش ارز توسط بانک مرکزی خریداری شد و میزان دارایی‌های خارجی بانک مرکزی بالا رفت و این اتفاق یعنی نقدینگی بالاتر در کشور. این موضوع را قبلاً هم داشتیم اما شیب نزولی شده بود و در حال کنترل بودیم. به خوبی به یاد دارم که زمان آقای خاتمی ‌برای برداشت یک میلیارد دلاری از صندوق ذخیره ارزی در مملکت دعوا می‌شد. اما الان برداشت ۱۰ میلیارد دلاری هم صورت بگیرد، کسی صدایش در نمی‌آید. همین الان شما پیشنهاد برداشت دو میلیارد دلاری را برای طرحی بدهید کسی اعتراض نمی‌کند. پنج میلیارد دلار برای فلان کار بر‌نمی‌دارند، کسی هم نمی‌پرسد کجا رفت؟ چی شد؟ چطور خرج شد؟ برای چه این کار را کردید؟
به همین دلیل به طور خلاصه می‌توانم بگویم انحراف اصلی از برنامه همان سال ۸۴ شروع شد. از دید منابع هم، حرکتی که نباید اتفاق می‌افتاد، رخ داد. یعنی حرکت چپگرایانه در اقتصاد کشور و بستن اقتصاد؛ قیمت را بستند که رشد نکند، در حالی که بهترین شرایط برای آزاد‌سازی قیمت‌ها با شیب ملایم وجود داشت. چون تورم سیر نزولی داشت و رفتار تغییر قیمتی را می‌توانستیم از همان سال شروع کنیم. اما از طرفی هم تقاضا برای ریال را بالا بردیم و هم قیمت‌ها را ثابت نگه داشتیم. یارانه‌ها را اضافه کردیم و حجم نقدینگی را به شدت بالا بردیم.
خب آقای تاجگردون، همین آقای توکلی هفته پیش می‌گفتند که خاتمی می‌خواست قیمت بنزین را به فوب خلیج فارس برساند و یک دروغ بزرگ است که گفته می‌شود ما تثبیت قیمت‌ها کردیم و تنها جلوی گران شدن یکباره قیمت‌ها را گرفتیم. استنادش هم برنامه چهارم توسعه است.
خیر، برنامه چهارم عین برنامه پنجم توسعه کنونی است. این حرفی که می‌زنند بالاخره قابل اثبات است. جداول پیوست لایحه دولت برای برنامه چهارم را نگاه کنید. آیا شیب یک ساله است؟ خیر؛ پنج‌ساله است و با شیب ملایم.
همین برنامه‌ای که الان پیاده کردند.
از این هم با شیب ملایم‌تر و محتاطانه‌تر. چون ما خیلی می‌ترسیدیم. جسارت الان را نداشتیم. شیب پیشنهادی‌مان بسیار ملایم بود و قرار هم بود از ۸۴ این کار را بکنیم. اما شما ببینید اینها از ۸۵ افز

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

false
false
false

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false