راهداران ماندگاران بی پروای میان رفتن تا رسیدن؛ گفتند که دولت قراراست بخاطر کرونا مدتی را تعطیل کند، و تصمیمات کلان حکومتی و …
بقیه اش هم معلوم است دیگر … آنچه تمام این مدت از ما بر می آمد ، و مدیون باشیم اگر دریغ کرده باشیم!
قبل از بستن جاده ها، راه بیفتیم این تعطیلات را به سمت شمال و مه باران یا جنوب و هوای بهاری و غرب و کوهستان ، خوزستان و کویر و کارون و زیارت امام رضا (ع)که به سمت شرق می رود…
اکوپرشین: نفیسه آذرخش: حدود” دویست و بیست و یک هزار”، یک عدد ساده ۶ رقمی نیست شماره تلفن شرکت و فروشگاه و مشاورتبلیغاتی هم نیست ، عددی از مبتلایان به کرونا هم نه ، یک عدد باور نکردنی از میزان تقریبی جاده های اصلی و فرعی و بزرگراهی و روستایی در این کشور است که نه مردم عادی عددش را میدانند نه مهم به نظر میرسد ؛ چه میدانیم سر و ته این مملکت چطور به هم وصل شده… و نه میدانیم که این عدد حدود ۲۲۱ هزار ؛ کجای زندگی ما قرار گرفته؛ یکی نبوده بگوید ، جاده یعنی چه، گواهینامه رانندگی که صادر میشده از خودرو چیزهایی یادمان دادند و قوانین راندن!
کسی یاد ما نداد که همه اش گل و گشت و از این شهر به آن شهر نیست ، نان و خوراک و دارو و سوخت و بازارهای پر محصول میوه و تره بار همه شهرها و این همه مواد اولیه کارخانه ها و معادن چگونه در کشور ما جابجا می شود ؟همه اش که زحمت راننده اتوبوس و کامیون نیست، نمی دانیم حدود بیش از ۱۲هزار نفر ، راهدار، در بیش از ۷۰۰ راهدارخانه در کشور با ۲۴ هزار واحد گشت شبانه روزی و ۱۲ هزار دستگاه ماشین آلات راهداری هم از این راه ها مراقبت می کنند!
شوخی و بازی نیست امانتداری می خواهد این همه راه؛ و امنیت و زیر ساخت و دلسوز! ۱۲ هزار نفر ، ۲۴ هزار واحد گشت ؟؟؟ یعنی چند خانواده نگران ، چند سرپرست دور از خانه ….
ما از جاده شاید فقط ترافیک آخرهفته های چالوس و هراز را می شناسیم یا جاده قزوین رشت و تهران اصفهان و سمنان مشهد و … آنها که عادت دارند بعد از تحمل رنج سنگین جاده ای ناگهان اتفاق خاصی بیفتد، منتطر ظهور “معجزه گرانی” می مانند که به عصای حضرت موسی ورد بخوانند و راه باز شود و برسند به دریا…
درباره آنهایی می گویم که حضورشان در تمام ساعات شبانه روز در تمام مسیرهای اصلی و فرعی کشور یک حضور همیشگی و باور نکردنی است و جز خانواده هایشان که هفته به هفته جای خالی شان را در خانه احساس می کنند و ما که با خودرو شخصی و بنزین لیتری سه هزار تومان صدها کیلومتر از آن ۲۲۱ هزار را طی می کنیم ؛ نمی دانیم امنیت و رفاه این مسیرها به چه قیمتی و با مهارت فداکارانه چه کسانی ما را به مقصد می رساند که شب و روز آسوده خیال برانیم و در میان راه نمانیم !
مثل مرزبان ها تمام مسیر را می پایند مثل محیط بان ها کوه و جنگل و صخره و حیات وحش را میشناسند ، امدادگران بی نام و نشان روزهای برفی و بارانی و سیلاب و توفان، ریزش کوه ها و شن باد کویر داغ و …
سالهاست مردم پلیس راه ها را میشناسند…تفریح ملت ما شده اینکه حدس بزنند کدام ماشین پلیس بعد از کدام گردنه در کمین راننده خاطی ایستاده…تکلیف رانندگان حمل و نقل کالا و مسافر جاده ای هم معلوم است ؛ آنها جهان را بر مدار مبدا ومقصد میگردانند… به جاده خو گرفته اند…هلال احمری های گوشه و کنار جاده و آتش نشان ها هم سرخ پوشان فدایی سلامت مردم اند و محبوب قلوب ، ماشین های آژیر کش سرخ پوش ها صدای رسیدن شان را می آورد و بچه ها از پنجره ماشین ها با عشق برایشان لبخند میزنند…
گاهی هم مردم بیشتر برای محافظان راه ها طنازی می کنند، همه باهم در حرکتی خودجوش و هماهنگ و دلبرانه در تونل ها جیغ بنفش می کشند که بیشتر خوش بگذرد…
قصه راهداران فرق می کند اما…
آنقدر حاضران همیشه بی نام و نشان بوده اند که وجودشان الزامی و نبودنشان غیر ممکن است… همان ها که راه از بی راهه جدا کرده اند ، هرچه در تمام طول راه ،شما را از خطر حفظ میکند از گارد ریل های کناره ها و تیر های روشنایی و تابلوهای راهنما و هشدار گرفته تا اعلام لحظه ای وضعیت جوی تا هرچه فکرش را نمی کنید… نه فکرش را هم نمی کنید …اصلا قصه راهداران و فداکاری هایشان آنقدر نگفته شده که طولانی تر از همه نمی دانم های من و شماست…
دقیقا کجای جاده ایستاده اند، چه کرده اند انقدر گفته نشده که این برای ما راز است و هنوز آغاز است آغاز راه نرفته، برای گفتن از آوازه آنهاکه مدال شجاعت ندارند وقتی در شبان سرد برف و توفان و سرماهای گردنه های سخت از دو طرف جاده با ماشین آلات عظیم ناگهان آن همه برف و سنگ های از کوه پایین آمده را یک جوری کنار میزنند انگار راهی از نوساخته شده، خیلی حرف است؛ باید در راه مانده و دیده باشی که بدانی…
شهرتی نیست، نه یادشان میکنند و نه ستایش نامه ای از حضورشان نوشته میشود …
اتفاقا ماجراخیلی ساده و روان است:
آنها راهدارند، نه رفیق نیمه راه ، رسم سفر همراهی است که آنان ناجیان ابتدا تا انتهای مسیر اند، راه از چاه می شناسند.
برای در راه ماندگان راه گشایند. آنها به مقصد می رسانند.
و این صفت خدمت به خلق را از یک نفر وام دارند!
اوست یگانه بی همتا که وقتی همه مسیرها بسته است راه ها را می گشاید و به مقصد می رساند…و راه نجات باز می کند…
***
آزادراه تهران شمال را که به سمت جنوب می آیید ، در مسیر چندین بار قبل از ورود به تول ها نوشته اند: