صنعت دامپروری در وضعیت بحران، ۶۰سال از آشنایی محمد راسخ افشار با دامپروری ایران و جهان میگذرد. در این شش دهه در همه جای کشور بررسی میدانی انجام داده و به دهها کشور دنیا سفر کرده و اطلاعات خود را در حوزه دامپروری گسترش داده است.
به گزارش پایگاه خبری اکوپرشین به نقل از تولیدگران کارآفرین: ندا کنجکاو نیک: سال ۱۳۵۰ در حالی که دانشجو بود، وارد خدمات دامپروری شد و در واحد گوسفندداری و اسبداری وابسته به ارتش در ورامین سمت مدیریت گله را بر عهده گرفت و تا زمان پیروزی انقلاب این فعالیت را ادامه داد.
بعد از انقلاب، طبق فرمایش حضرت امام (ره) که کشاورزی را محور کشور معرفی کرد، به سمنان رفت و در جهاد به صورت عرصه میدانی به حوزه دام وارد شد. سپس از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ مشاور کشاورزی استاندار سمنان بود و از سال ۶۱ به وزارتخانه بازگشت و معاون فنی سازمان دامپروری شد و تا سال ۶۸ مدیر کل پرورش گوسفند و دام سازمان دامپروری بود.
تا زمانی که جهاد با وزارتخانه ادغام شد، مدیر کل پرورش و اصلاح نژاد دام وزارت جهاد سازندگی بر عهده وی بود و بعد از مدتی مدیر کل مطالعات و پژوهشهای دامپروری وزارتخانه را بر عهده گرفت.
پس از آن مجری طرح ملی تعادل دام و مرتع، معاونت امور دام در سازمان جنگلها و مراتع بود که طرح تعادل دام و مرتع را که هماهنگی بین چند سازمان بود، عهدهدار شد.
در حدود هشت سال این طرح را در کشور اجرایی کرده و در آخر مدیر بخش دامهای پوستی کشور شده و بعد از آن در سمت مشاور این وزارتخانه به خدمت پرداخت. در سال ۹۰ نیز بازنشسته شد و هم اکنون نیز مدیر آموزش و ترویج و توسعه دامپروری پایدار در اتحادیه صنعت دامپروران کشور است.
کتاب وی در رابطه با پرورش گوسفند و بز در ایران است. در این کتاب او به تاریخ دامپروری پرداخته و به این موضوع اشاره کرده که بز و گوسفند و اسب در ایران اهلی شده و شیردوشی و تولید لبنیات از دام توسط ایرانیان اختراع شده است. همچنین در این کتاب اشاره شده که یونجه نیز در ایران به بار آمده و به تمام دنیا پخش شده است.
در ادامه وضعیت صنعت دامپروری در کشور را در گفتگو با وی بررسی میکنیم.
دامپروری از پهلوی اول تا امروز چه تحولاتی را پشت سر گذاشته است؟
در دوره پهلوی اول در سال ۱۳۱۲ هجری واحدی به نام مرکز اصلاح نژاد دام و طیور در اداره فلاحت آن زمان تأسیس شد. در همان زمان ۱۶رأس گاو نر سمینطار و ۵۰رأس از گاوهای فرانسوی مثل طانطس، برانتویس و تاشته وارد ایران شد. در سال ۱۳۲۶ بنگاه دامپروری در روستای حیدرآباد کرج تأسیس شد که همین بنگاه بعدها تبدیل به واحد تحقیقات علوم دامی شد که متأسفانه راندمان پایینی نیز دارد.
تا قبل از سال ۱۳۲۹ در دوره پهلوی دوم، اصلاح گاوها به صورت جفتگیری طبیعی انجام میشد. چهار ایستگاه جفتگیری در شهر تهران وجود داشت که این چهار ایستگاه در شهرری، اسماعیل آباد، تجریش و بریانک قرار داشت.
اما تا سال ۱۳۳۳ هجری شمسی پرورش طیور در ایران کاملا روستایی، عشایری و خودمصرفی بود. از آن سال سازمان دامپروری کشور با مشارکت اصل ۴ مارشال ترومن و کمکهای فنی آمریکا ۶۰هزار جوجه از نژادهای نتوهمشا وارد ایران شد. اما توزیع این جوجهها در بین روستاییان با بیماری نیوکاسل همراه شد. در سال ۱۳۳۹ مؤسسه جوجهکشی نارمک وابسته به وزارت کشاورزی به راه افتاد که مرغ جوجهکشی را از کشورهای آمریکا، دانمارک، چین و مصر وارد میکرد. باید گفت از دوره پهلوی دوم، وابستگی ما به غرب آغاز شد و هنوز بعد از ۴۰سال همچنان ادامه دارد.
در سال ۱۳۳۰ تلقیح مصنوعی گاو به صورت مایع آغاز شد. پس از کسب تجارب در سال ۱۳۴۱ با وارد کردن ۵۰۰ تن اسپرم منجمد از آمریکا، تلقیح مصنوعی به صورت منجمد انجام شد. از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴ ورود گاو ماده از نژاد اولشتاین از آمریکا، هلند، انگلیس، آلمان، دانمارک، سوئیس و… آغاز و به تدریج واردات افزایش پیدا کرد.
در سال ۱۳۱۴ اداره فلاحت یکصد رأس گوسفند نژاد مرینوس از کشور فرانسه وارد کرد که ابتدا گله به ورامین و سپس به حیدرآباد منتقل شد.
واردات ملکه زنبور عسل از سال ۱۳۳۳ به ایران آغاز شد. این ملکهها از نژادهای خالص نبودند و اغلب ملکههای تجارتی بودند. نژاد میدنایت و اشتایلاین از معروفترین نژادهای وارداتی بودند که از آمریکا و استرالیا به کشور وارد میشدند.
اما در دوره پهلوی اول، نژادهای اسب مجاری نیز وارد ایران شد که این نژاد در کشور توسعه پیدا کرد و نژادهای اصیل ایرانی با این واردات از بین رفت.
در سال ۱۳۴۹ مرکز اصلاح نژاد کرج تأسیس شد و از آن سال به بعد اسپرم مایع از بین رفت و اسپرم منجمد کاربرد پیدا کرد.
از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۷۵ برای توسعه دامپروری مدرن، سازمان دامپروری کشور بیش از ۸۰ ایستگاه پرورشی، آموزشی اصلاح نژادی دامهای ایرانی احداث کرده که باید گفت متأسفانه ضرر آن هم بسیار بالا بوده است.
از سال ۱۳۸۰ به علت مدیریت غلط در سازمان، تمام این ایستگاهها از بین رفت و در نتیجه دامپروری مدرن توسط اروپا در ایران پایهگذاری شد و متأسفانه تاکنون ادامه دارد. همچنین به علت تمهیدات شدیدی که در بخش کشاورزی و دامپروری صورت گرفت، تعدادی از نژادهای دامهای ما بعد از انقلاب از بین رفتند در حالی که قبل از انقلاب هیچ نژادی از بین نرفته بود.
آیا ما صنعت دامپروری داریم؟
صنعتی شدن در امور دامپروری معنا ندارد زیرا دامپروری باید به صورت طبیعی و ارگانیک باشد. ما در واقع صنعت دامپروری نداریم؛ ما بخش دامپروری داریم. در واقع آشنایی دانشگاه با بخش کشاورزی و آحاد مردم طی این سالها عمدتا توسط اساتید ما در داین حوزه بوده است که اکثراً دانشآموخته اروپا، آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه هستند. اما با وجود این، ما دامپروری دنیا را نشناختیم و باید ببینیم دامپروری در همه کشورها چگونه پیشرفت کرده است.
در واقع باید نخست دامپروری دنیا را بشناسیم و در مرحله دوم باید دامپروری ایران را بشناسیم زیرا کارشناسان ما حتی دامپروری ایران را نیز نمیشناسند.
راز پیشرفت انقلاب این بود که امام خمینی (ره) جامعه را با فرهنگ خودمان رهبری میکرد ولی متأسفانه در دانشگاه، اساتید بافرهنگ برونگرا کار میکنند. به طور مثال ما در وزارت کشاورزی ادارهای به نام اداره سگ نداریم، در حالی که اداره یک گله گوسفند، بدون سگ امکانپذیر نیست. در گلههای روستا و عشایر هیچ خانوادهای بدون سگ نبوده، در حالی که سگ حافظ سرمایه گلهدار است. سگ پلیس، سگ مواد مخدریاب، سگ زندهیاب در مواقع زلزله همه از خارج وارد میشوند در حالی که میتوانیم آنها را در کشور خودمان پرورش دهیم. ارزش بیولوژیکی سگهای کشورمان ۳هزار میلیارد دلار است. این در حالی است که دولت هیچ برنامهای برای این سگها به خصوص برای تأمین واکسن و داروی آنها ندارد.
در این ۷۰ سال که در حوزه دامپروری فعالیت میکردم، دو گروه غالب در استراتژی دام تحقیق کردند. گروه اول به صورت مدرن نوع آمریکایی پرورش دام را برای توسعه این صنعت در ایران انتخاب کردند و غیر از این روش را سنتی، بومی و عقبماندگی نام نهادند و همه را رد میکنند. این گروه به شدت به بحث واردات معتقدند.
گروه دیگر عکس این گروه هستند و معتقدند همه چیز باید سنتی و عشایری باشد اما تجربه نشان میدهد که هیچ کدام از این دو تفکر موفق عمل نمیکنند و نمونه موفق زمانی به وجود میآید که تلفیقی از این دو باشد. در واقع باید مدلهای موفق جهانی و بومی را پیدا کرد و آنها را تلفیق و مدل سومی را به وجود آورد.
وضعیت دامپروری در کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
ما در شرایط فعلی در بحران دامپروری قرار داریم. وزارتخانه در سال ۱۳۸۰، آمار دام را ۶۴ میلیون رأس اعلام کرده بود؛ این در حالی است که در سال گذشته، آمار دام را ۴۷میلیون رأس اعلام کرده است یعنی ۱۷میلیون رأس دام در عرض ۱۸سال از بین رفته است. نتیجه این است که ما در سال گذشته ۱۵۰هزار تن گوشت وارد کردیم و در واقع تولید از بین رفته و سبب مهاجرت روستاییان و عشایر شده است.
در سال ۱۳۸۰ طبق آمار وزارتخانه، تعداد بز ۲۶ میلیون رأس اعلام شده بود، در حالی که این تعداد در سال گذشته ۱۹ میلیون رأس بوده است.
در خصوص بارشها نیز کشور ما با ۲۵۰میلیمتر بارندگی حدود یکسوم میانگین جهانی را به خود اختصاص داده است. با این حال دامپروری خود را با کشوری که ۸۰۰ میلیمتر یا یک متر بارندگی دارد، مقایسه میکند و این اشتباه است زیرا در ایران بیش از ۱۰میلیون تن علوفه و یونجه نسبت به دام کمبود وجود دارد.
این در حالی است که در وزارتخانه اصلاً واحد مطالعات و مؤسسه تحقیقات علوم دامی فعالیت چشمگیری ندارد.
فعالیتهای مرکز اصلاح نژاد را چطور ارزیابی میکنید؟
مرکز اصلاح نژاد و بهبود تولیدات دامی در کرج قرار دارد که در این مرکز زحمات زیادی انجام میشود ولی جزو گروه اول هستند و تمام کار آنها مربوط به گاو صنعتی است و برای گوسفند، بز، گاومیش، زنبور و سگ هیچ کاری انجام نشده است. حتی نظارتی هم از جانب وزارتخانه و مجلس در این خصوص صورت نمیگیرد. به طور کلی در این بخش دو مشکل اساسی وجود دارد:
ا. قوانین متقن و جامع وجود ندارد.
۲٫ دانشگاههای ما در رشته کشاورزی و دامپروری بیگانهدوست هستند و باید گفت وزارتخانه و دستگاه اجرایی مسئول اصلی این مسأله هستند. در واقع میتوان گفت ۹۰درصد مشکلات ما مربوط به مجلس، دولت و قوه مقننه مخصوصا وزارت جهاد کشاورزی، وزارت علوم و تحقیقات و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است.
دلایل مهاجرت روستاییان به شهرها چیست؟
سال ۱۳۵۵ در ایران ۷۰هزار روستا وجود داشت و بیش از ۷۵درصد جمعیت کشور روستانشین و ۲۵درصد شهرنشین بودند اما در سال ۱۳۹۵ جمعیت کشور ۸۰میلیون شد و تعداد روستاها به ۴۰هزار رسید که این نشان میدهد ۳۰هزار روستا تخلیه شده است. ۷۲درصد ایران شهرنشین و در حال حاضر ۲۹٫۲۸درصد روستایی داریم. این یعنی سه قوه و وزارتخانه در امور اجرایی موفق نبودند.
مشکلات بخش کشاورزی را چه میدانید؟
در ایران ترویج آموزش ۱۰ سال است که راکد مانده است. میتوان گفت بزرگترین مشکل ما، دولتی بودن بخش کشاورزی است که برنامهریزی و سیاست آن را دولت تعیین میکند. مقررات صادرات و واردات، تحقیقات و آموزش نیز در دست دولت است. در حالی که کشاورزی باید خصوصی شود و دولت از این بخش کنار برود و فقط حق حاکمیتی و سیاستگذاری و نظارت درست بر دستگاهها را بر عهده داشته باشد. در واقع بخش کشاورزی باید کوچک شود و به بخش خصوصی واگذار شود.
برای رسیدن به این شرایط توجه به چند اصل اهمیت دارد؛ نخست آنکه بخش کشاورزی باید در دست گروههای داوطلب مردمی باشد و در این خصوص به آنها وام دهند تا مردم به روستاها بازگردند و کشاورزی کنند.
در مرحله بعد تعاونیها و اتحادیههای کشاورزی را قوی کنند زیرا در حال حاضر ضعیفترین تعاونیها متأسفانه در کشور ما فعالیت میکنند. وام به موقع و آموزش درست به این تعاونیها و اتحادیهها میتواند راهکار حل این مشکلات باشد. در قدم سوم نیز اصناف را قوی کنند و خرید و فروش دام را به اصناف بسپارند.