چگونه میتوانیم یک مدیر موفق باشیم؛ عوامل متعددی برای اینکه به عنوان یک مدیر موفق شناخته شوید نقش دارند اما همانگونه که روش ما برای ارائه مطالب به خوانندگان عزیز میباشد لازم است تا در ابتدا تعریفی از مدیریت داشته باشیم:
اکوپرشین: مدیریت یعنی کار کردن بوسیله دیگران برای تحقق آرمان ها و نیل به اهداف سازمانی. اما برای موفقیت یک مدیر لازم است تا مهارتهای انسانی و اجتماعی مورد نیاز را کسب نماید. به قول “پت کریگان”*: من هیچوقت قطعه ای نساخته امو هیچ برنامه ای برای اینکار ندارم. این شغل من نیست . شغل من ایجاد محیطی است که در آن قطعه سازان بتوانند مسئولانه قطعاتی سالم بسازند که از نظر قیمت بتواند رقابت نموده و علاوه بر آن به کار خود افتخار نماید. لازم نیست من بدانم که ساختن یک قطعه چه ارتباطی با این موضاعات دارد.
از اظهارات این مدیر موفق ( و همچنین سایر مدیران موفق) میتوان در یافت که مدیران موفق کسانی هستند که مسایل را به خوبی درک نموده و تیمهای توانا و شگفت انگیزی انتخاب میکنند.
تفاوت مدیران موفق و نا موفق در طرز فکر و نوع اقداماتی است که انجام میدهند و مدیری موفق خواهد بود که بتواند منشائ تغییرات و تحولات مثبت باشد.
در واقع مدیران با ید به کارآیی و اثر بخشی در فرآیند ها توجه داشته باشند. منظور از کارآیی، انجام کارها با حداقل هزینه و کمترین اتلاف وقت میباشد. اما کارآیی به تنهایی برای دستیابی یک مدیر به موفقیت کافی نیست و مدیران بایستی برای رسیدن به اثر بخشی تلاش کنند که منظور ،انجام وظایف در جهت برآوردن اهداف سازمانی میباشد مانند ارائه خدمات و رضایتمندی مشتری و . . .
حال در اینجا این سوال پیش میآید که با همه این تفاصیل چگونه میتوانیم مدیر موفقی باشیم؟ متخصصین و دانشمندان علم مدیریت یک سری خصوصیات مهم را برای یک مدیر موفق برشمردهاند که در اینجا آنها بطور خلاصه و تیتر وار خدمت خوانندگان محترم تقدیم مینماییم:
۱-آرامش: بدیهی است که یک مدیر نمونه وم موفق باغیستی آرامش خود را تحت هر شرایطی بخصوص در اوج بحرانهای پیش آمده برای سازمان حفظ نماید. همچنین در برخورد با کج خلقی ها و گاها توهینهای دیگران از کوره در نمی رود.
۲- انگیزه: طبعا بدون داشتن انگیزه کافی اداره و راهبری یک سازمان به هیچوجه امکان پذیر نبوده و حتی به عنوان یک کارمند و یا عضو عادی و کوچک در سازمان نیز نخواهد توانست به کار خود ادامه داده و وظایف عادی خود را به انجام برساند. داشتن انگیزه قوی موجب تحرک و جنبش تمامی اعضای سازمان خواهد شد.
۳-اعتماد: اعتماد مانند چسب و یا ملاتی است که اعضا و بخشهای حیاتی یک سازمان را در کنارز یکدیگر نگا ه میدارد. قطعا یک فرد شکاک هرگز نخواهد توانست با دیگران همکاری سازنده داشته باشد چه برسد به اینکه آنا را مدیریت نماید.
۴- اعتماد به نفس: همانند انگیزه این ویژگی نیز موتور حرکت درونی و بیرونی برای راهبرد یک سازمان میباشد. کاملا واضح است که کسی نمیتواند تواناییهای لازم را برای مدیریت موفق در خود کشف نموده و باور داشته باشد در نگاه دیگران نیز به عنوان یک مدیر موفق شناخته نمی شود.
۵-انعطاف پذیری: با توجه به تغییرات سریعی که درقرن جدید در اطراف ما روی میدهد ،انطباق با تغییرات برای موفقیت و ادامه فعالیت هر سازمان حیاتی بوده و یک مدیر موفق باید از انعطاف پذیری لازم در برخورد با تغییرات و شرایط جدید برخوردار میباشد.
۶– خوش بینی و مثبت اندیشی: با بدبینی و ناامیدی نمیتوان حتی یک خانواده کوچک را اداره نمود. و بدیهی است که مدیر موفق کسی است که به باورها و اهداف شرکت ایمان داشته و دلیلی برای بدبینی سراغ ندارد زیرابه هدف و مسیری که برای راهبری شرکت انتخاب نموده اعتقاد راسخ دارد .
۷-صداقت: همه میدانند که بار کج به منزل نمی رسد.
۸-الگو بودن برای دیگران: اگر مدیری واجد شرایط لازم برای مدیریت موفق باشد پس از سجایا و صفات مثبتی برخوردار است که میتواند برای دیگران نیز به عنوان الگو پذیرفته و به کار گرفته شود.
۹- خلاقیت: خلاقیت یک مدیر موجب سودآوری و خلق محصول جدید(که میتواند شامل خدمات و تولید علم و. . باشد)بوده و. از اهمیت بسیاری برخوردار میباشد
۱۰– ریسک پذیری: که به شکلی با شجاعت(خصیصه ای دیگر برای یک مدیر موفق) نیز مربوط میشود برای کسب موفقیت در رقابت و دستیابی به افقهای جدید از موفقیت و پیشرفت بسیار حیاتی میباشد. برای دستیابی قله موفقیت باید ریسک و خطر عبور از پرتگاهها را به جان بخریم. اما نیباید فراموش کردکه ریسک کردن براساس داشتن دانش و تجربه کافی واشراف به مزایا و معایب انتخابی که برای آن ریسک میکنیم ارزش داشته و در غیر اینصورت از ابتدا محکوم به شکست خواهد بود.
۱۱- نهایتا در کنار این خصوصیات ذاتی( و بعضا اکتسابی در اثر تربیت) آموزش و کسب مهارت نیز از دیگر شرایط احراز عنوان مدیر موفق میباشد.
عوامل و مشخصاتی را که برشمردیم مربوط به ویژگیهای فردی و به اصطلاح درونی یک مدیر موفق میباشد اما یک فرد به عنوان یک مدیر ناچار به برقراری ارتباط و برخورد با دیگران و به خصوص افراد تحت مدیریت خود داردو لازم است تا از منظر اجتماعی و عمومی نیز حایز تواناییهای باشد که ذیلا بطور خلاصه آنها را بیان میکنیم:
داشتن مهارت ارتباطی: عدم توانایی در برقراری اترتباط صمیمانه با دیگران و بخصوص افراد سازمان، ادامه کار در فضایی سنگین طاقت فرسا خواهد بود.
شناسایی افراد کاردان و توانا: یک مدیر موفق توانایی لازم برای جمع آوری و تشکیل یک تیم قوی و کاربلد را دارشته و قبل از آن بایستی بتواند افراد کاردان را از افراد ظاهر نما و به اصلاح بلوف زن تشخیص دهد. مدیرانی که تصورمی کنند با انتخاب معاونین و یا جانشینان ضعیف برتری خود را به نمایش میگذارند ،سازمان خود را به سمت سقوط سوق داده و آنرا هر روز ضعیف تر مینمایند. متاسفانه مثالهایی از این دست در اطراف ما کم نیستند.
استفاده از بستههای تشویقی: که موجب تزریق انرژی، انگیزه و شادی به پرسنل تحت مدیریت شده و روند دستیابی به موفقیت را سرعت میبخشد.
پرورش رهبر و مدیر نه فقط نظارت کردن: این خصیصه باید شعار هر مدیر علاقمند به کسب موفقیت باشد. بدون تربیت مدیران آینده عمر یک سازمان بسیار کوتاه خواهد بود.
برقراری ارتباط دایمی و روزانه با کارمندان کلیدی: بدین ترتیب کارمندان توانای سازمان احساس نمی کنند که فراموش شده و به کنار گذاشته شدهاند.
بخشیدن اشتباهات دیگران و بخصوص کارمندان خوب: البته تشویق و تنبیه باید در حد نرمال بوده و در صورت لزوم وخطای کارمندان خوب بخشیده شده تا با شرمندگی از خطای خود به دلیل بخشش مدیر سعی در جبران آن خواهند داشت.
تواضع: بزرگترین دشمن یک مدیر موفق کبر و غرور بیجا میباشد. البته نباید فراموش نمود که بهتر ین کار رعایت اعتدال است حتی در تواضع . امام علی (علیه السلام) میفرمایند: تکبر درمقابل متکبر بهترین تواضع است.
در پایان ذکر این نکته بسیار مهم ضروری است که یک مدیر موفق با کارهایی که به پایان رسانده است قضاوت میشود نه با کارهایی که آغاز نموده است.
*Pat Carrrigan-مدیر سابق یک مدرسه ابتدایی که بعدها به مدیر کارخانه تولید قطعات جنرال موتورز رسید