کشاورزی آوانگارد اقتصاد روستایی، بر اساس آخرین آمار و سرشماری کشور در سال ۱۳۹۵ تعداد روستاهای ایران ۳۷ هزار پارچه بوده که حدود کمتر از ۲۶درصد از کل جمعیت کشور را در خود جای داده است که از ۷۴ درصد در سال ۱۳۳۵ به تعداد جمعیت کنونی رسیده است.
به گزارش اکوپرشین: علیرضا کیهان پور: در یک بیان ساده ودور از تعاریف ده، قصبه، دهات و….روستا بر اساس تعریف و مصوبات قانونی تقسیمات کشوری به منطقه یا سکونتگاهی گفته می شود که درآمد زایی و اقتصاد کشاورزی آن محور و شناسه اصلی آن است که از باب جمعیتی حداقل ۲۰ خانوار ویا ۱۰۰ نفر ساکن به صورت متمرکز و پراکنده در این محدوده جغرافیایی را در خود جای داده باشد.
آمار و سرشماری جمعیت و سایر ابعاد وابسته به آن نخستین سنگ بنای برنامهریزی، اولویت بندی، امکانات والزامات، اعتبارات برای پیشران توسعه پایدار به منظور جلوگیری از مهاجرت به شهرها، اشتغال زایی، محرومیت زدایی، رشد اقتصادی متوازن، روند تولید و تمرکز بر سیاستهای اجرایی به دور از تحقق اهداف توسعه و عمران روستایی و ترغیب و تشویق روستانشینی میباشد که روند مهاجرت روستایی در کشور که در سال ۱۳۳۵ با جمعیت ۷۴ درصدی هم اینک بانمایه حدود ۲۶ درصدی زنگهای هشدار را به صدا در آورده است همگان را به این باور رسانیده که روستا پیشران توسعه متوازن بومی با نرخ مشارکت بالای ساکنان آن بوده و بیانگر نوعی نگاه جامعه شناسی و نظریه پردازیهای پسا توسعه هم می تواند در برگیرنده آن باشد.
از باب تحلیل و ارزیابی برخی از اساتید جامعه شناسی و متولیان گذشته عمران روستایی در بخش کشاورزی و جهاد سازندگی پیشین تا قبل از ادغام عجولانه وغیر کارشناسی دو تشکیلات غیر همگن و غیرهمسنگ از ابتدای سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۹ موجود و در دسترس است که متاسفانه آن طور که شایسته و بایسته است به ابعاد توسعه اقتصادی روستا و لزوم داوری منصفانه توجه نشده و در عرصههایی دچار افراط وتفریطهایی شده اند.
یکی از آسیب شناسیهای این کار نرفتن، نبودن وسکنی نگزیدن همین تئوریسینها در جمع ونه کنار روستائیان شریف بوده است.
باید در بین روستائیان زندگی نمود تا نرخ مشارکت و ترغیب آنان به توسعه متوازن و درونزای بومی را محقق کرد نه در کنج اتاق کوچکی در بخش تحقیقاتی دانشگاهها مراکز پژوهشی کشور و لمیده در مبلمان لوکس و امکانات فرا زمینی برخی اساتید روستا ندیده که ادعای صرف نظریهپردازی دارند کسانی که باید امثال زنده یاد “محمد بهمن بیگی” پایه گذارآموزش جامعه عشایری کشور در ابعاد سیاه چادر، مدرسه، دانشسرا ؛ نویسنده ورزیده کتاب زیبای ” ایل من ، بخارای من ” و نیز زاده و افتخار ایلات وعشایر کشور وبه ویژه استان زرخیز فارس بود را الگو وچراغ این راه صعب العبور قرار دهند.
مشارکت بومی، درونزا و متوازن روستا برای توسعه اقتصادی محلی و آنگاه ملی در ابعاد ایجاد زیرساختهای آموزشی، بهداشتی، ترویجی، انتقال یافتهها، جاده، مسکن، تولید ثروت و ایجاد انگیزش برای افزایش نرخ مشارکت آنان با همزیستی و هم سکنی بودن با آنان تحقق می یابد، یعنی همان کاری که جهادسازندگی سابق تا پیش از وزارتخانه شدن توانست در عمر کوتاه خود به بخشی از اهداف محرومیتزدایی روستاها واز طریق نیروهای انسانی بدون توقع و ایثارگر و همچنین از با تاسیس و راهاندازی کانونها و نهادهای تصمیمگیری مانند شوراهای اسلامی وبا شعار “همه باهم” دست پیدا کند و متاسفانه از دوران روی کار آمدن دولت اصلاحات در سال ۱۳۷۶ و بهویژه در زمان ادغام دو وزارتخانه کشاورزی و جهاد سازندگی سابق (۱۳۷۹) روند فوق متوقف وبا توجه به گستردگی وظایف بسیار زیاد وزارتخانه جدید “جهاد کشاورزی”، بوروکراسی اداری، عدم پویایی، تحرک؛ و دور شدن از اهداف عالی مد نظر در رشد، توسعه و محرومیتزدایی از چهره روستاها با صورتی از معضلات جدید وپیچیده رخ نمود.این وزارتخانه جدید قابلیت تبدیل به ۴ وزارتخانه و سازمان مستقل کشوری دارد که اگر تمام هفتههای سال را وزیر فعلی آن با بالگرد وجت اختصاصی در یک دوره ۸ ساله مسوولیت به سرکشی و بازدید و رفع مشکلات میدانی بپردازد به یقین وقت بسیار کمی خواهد داشت.
ادامه دارد…