×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
false
true
ربیع الاول ماه پیوندها

ربیع الاول ماه پیوندهاست گره زدن دو رشته زندگی بهم، تنها گره با شکوه با هم بودن، این گره تصویر دو دوست هم در هم و فشرده بهم که جاری گرمای حضور در دو سو در دو جسم و دو جان که می‌خواهند یک روح در دو بدن باشند.

اکوپرشین، دکتر سید جلال ابراهیمی: این نوشته برای آنانی است که دخترشان را بخانه بخت می‌فرستند و پسرشان هم بدنبال پی ریزی کاشانه است امید است که گلدان عشق پیوسته پر گل باشد.

اگر عشق در خاک جسم افتد تخمک محبت بارور می‌شود و می‌شکفد و گلها میوه های شاداب به باغ حضور عرضه می‌کند.

ازدواج بدون عشق خرید گوشت لخم از قصابی است که برای سیر کردن شکم یا پزدان به مردم که ما گرسنه نمانده ایم ولی در درون خانه بوی گندیده حضور تهوع آور است.

یک عده هیچ وقت بالغ نمی‌شوند همچنانکه پدر و یا مادر در بچگی ولی و وصی قهری او بودند و در بزرگی خاله و عمو و عمه نیز به جرگه تصمیم‌گیران اضافه می‌شوند تا باو بگویند با که حرف بزن و با چه کسی ازدواج کن.

اون قدیمیها هر کس به جنگ نمی‌رفت می‌گفتند بزدل است و مجبور بود یک پر سفید بگوشه کلاهش بیآویزد. بعضی از افراد این پر را از نوجوانی به گوشه کلاهشان می‌آویزند، ولی اهل شناخت که دیدن را بجای نگاه کردن تجربه کرده اند پر بی عشق ماندن را بکلاهشان نمی‌آویزند.

انسان بی عشق چونان خاک مرده و سترون است زمینی که با عشق شخم بخورد علف هرزش می‌میرد و از برکات شعشعه آفتاب بهره می‌گیرد.

یک روز با عشق زیستن به هزار روز زندگی بی عشق و یک بار گلی را بوئیدن و مردن به هزار روز در برهوت خشک قدم زدن می‌ارزد.

چطور می‌توان آواز را از قناری گرفت و بلبل را به بستر احتصار گل به نظاره برد.

در جمع برخی از خانه‌ها اخم حضور، داد خودخواهی پرخاش من برتر، اندیشه  «من» اندیش، در فضای وهن خاکستری تنهائی در جمع جاری است در این گونه منازل یا سکونت گاههای موقت فریادها در درون خفه، سخنهای نا گفته، قفل کلید دهنها در دست تامین کنندگان خرجی و هزینه خانه و گردانندگان آن است بدیهی است در این گونه خانواده‌ها ازدواج بالاجبار بانتخاب اطرافیان صورت می‌گیرد و ناچار ازدواج باجبار را انتخاب قدر می‌دانند جبر را قبول و اختیار را به تقدیر تقدیم می‌کنند.

چرا این همه ترسو هستیم، چرا فریاد نمی‌زنیم که ما هستیم، می‌اندیشیم، انتخاب می‌کنیم، ای خویش، ای آشنا، ای مردم بر ایمان تصمیم نگیرید، بما نگوئید چکار کنیم، بدی و خوبی کار را بما بگوئید تصمیم گیری را بخود ما واگذار کنید.

شما ای عزیزانی که حتی در ازدواج و زندگی مشترک آینده ما دخالت می‌کنید چرا می‌خواهید دست ما دست کسی باشد که حتی پوست دستش نیز هیچ حسی در ما ایجاد نمی‌کند و نگاهمان مثل مرده‌ها بی حس و بی رمق است و همانند زندانیان دست بند خورده به سلول حجله روانه می‌کنید، بی هیچ آشنائی و شناخت از اندیشه، رفتار، کردار، گفتار و روش و منش و نتیجه این گونه زندگی مشترک عادت بزندان و زندان بان، شستن و رفتن و سائیدن و پختن بطور روزمرگی است.

زندگی با عشق یعنی با دستان با هم بودن و در قنودی مداوم دعای تداوم همسونگری، هم فکری و هم اندیشی خواندن است.

در زندگی عاشقانه قندیل های محبت از جای جای کاشانه و جایگاه حضور آویزان است و هر قندیل نور خود را به زوایای زندگی می‌تاباند هم تنی به همسری بدل می‌شود و اندیشه های انباشته در سرها به سر دیگر (همسر) منتقل میشود و همفکری بوجود می‌آورد.

عشق در خانه پرده های خاکستری سوءظن و بداندیشی را کنار می‌زند بقول مولانا عشق دوای علت و معلول می‌گردد. هیچ پرنده ای تنها پرواز نمی‌کند مگر به دانه چینی و هیچ هجری اجباری نخواهد شد و دیوارهای خانه عشق دریچه هائی گشوده بسوی باغ بسیار درخت دارد. در خانه عشق پدر و مادر و فرزند در محراب حضور مطلق نماز مهرورزی را در کیش مهر با هم و شانه بشانه می‌خوانند.

در خانه عشق وژاگان زیبا و کلام نرما دارد.

چقدر و به چه میزان و چه حجم و وسعت عشق کافی است تا هیچ وقت جدائی و هجر رخ ندهد.

چقدر صداقت کافی است که ضریح چشمان پاک را با دستان آلوده زیارت نکنیم و هوالمعشوق را فریاد بزنیم.

true
false
false
false

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false